عشق یا قتل پارت ۹
پ ۹ ق ۱ : - جانگ تا جایی ک میتونی بهش سخت بگیر رییس گفت باید خیلی زود آماده بشه !
با این حرفش از خودم بدم اومد وات د فاک آخه مگه چیه؟ مگه زوره ک من هیچی نشده آماده شم؟
+ شما از من چی میخوایین:/
- همه چی بیبی!......شروع کنین
تا خواستم چیزی بگم جانگ لگدی زد و پرت شدم رو زمین
- اوهه
با خشم از جام بلند شدم
+ چقدر ناجوانمردانه! .....میخواستم حرف بزنم!
جانگ.....اینجا وقت حرف زدن نداریم!.......پوزخندی زد......بعدم تو ک مرد نیستی!......چطور هنوز میتونی بلند شی؟
نیشخندی زدم ....+ تو چی هستی این وسط؟......از نظر من یه آدم دست و پا چلفتی ای هستی ک به زور آب دماغشو میکشه بالا!
با این حرفم خیلی خندم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم
- کافیه! کم حرف بزنین! شروع کنین!
اومد ک یه مشت بزنه جا خالی دادم
+ اوبس .... در رفت بیبی!
خواست لگد بزنه دوباره جاخالی دادم
+ منو نشناختی !
مشتی ک به طرفم پرت کرد رو گرفتم و رفتم دور گردنش پرتش کردم عقبی و با کله خورد تو زمین
+ عجب مردی بودی!
صدای در اومد و جونگ کوک پدیدار شد
+ همین مونده بود!
جونگ کوک.....میبینم داری آدمامو میزنی مین ا/ت!
+ به لطف شما!.... میخوای بیا تو رو هم بزنم! پوزخندی زدم
صدای خنده ی پشت سری هام بلند شد و جونگ کوک صورتش در هم غرید
جونگ کوک ...... اهمیتی به حرفات نمیدم! ...... چون مقامت در حدی نیست ک با من مبارزه کنی!
بعد یکی ی صندلی آورد و گذاشت کنار جونگ کوک و جونگ کوک روش نشست
جونگ کوک ..... با چشمای خودم نگاه میکنم ک چقدر می ارزی! ..... حالا هم ادامه بدید
با این حرفش از خودم بدم اومد وات د فاک آخه مگه چیه؟ مگه زوره ک من هیچی نشده آماده شم؟
+ شما از من چی میخوایین:/
- همه چی بیبی!......شروع کنین
تا خواستم چیزی بگم جانگ لگدی زد و پرت شدم رو زمین
- اوهه
با خشم از جام بلند شدم
+ چقدر ناجوانمردانه! .....میخواستم حرف بزنم!
جانگ.....اینجا وقت حرف زدن نداریم!.......پوزخندی زد......بعدم تو ک مرد نیستی!......چطور هنوز میتونی بلند شی؟
نیشخندی زدم ....+ تو چی هستی این وسط؟......از نظر من یه آدم دست و پا چلفتی ای هستی ک به زور آب دماغشو میکشه بالا!
با این حرفم خیلی خندم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم
- کافیه! کم حرف بزنین! شروع کنین!
اومد ک یه مشت بزنه جا خالی دادم
+ اوبس .... در رفت بیبی!
خواست لگد بزنه دوباره جاخالی دادم
+ منو نشناختی !
مشتی ک به طرفم پرت کرد رو گرفتم و رفتم دور گردنش پرتش کردم عقبی و با کله خورد تو زمین
+ عجب مردی بودی!
صدای در اومد و جونگ کوک پدیدار شد
+ همین مونده بود!
جونگ کوک.....میبینم داری آدمامو میزنی مین ا/ت!
+ به لطف شما!.... میخوای بیا تو رو هم بزنم! پوزخندی زدم
صدای خنده ی پشت سری هام بلند شد و جونگ کوک صورتش در هم غرید
جونگ کوک ...... اهمیتی به حرفات نمیدم! ...... چون مقامت در حدی نیست ک با من مبارزه کنی!
بعد یکی ی صندلی آورد و گذاشت کنار جونگ کوک و جونگ کوک روش نشست
جونگ کوک ..... با چشمای خودم نگاه میکنم ک چقدر می ارزی! ..... حالا هم ادامه بدید
۳۸.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۰