بوک سیاه و سفید پارت : ۴
《 ساتورو.. ادای منو در میاری بچه؟! 》
ساتورو که از حضور ناگهانی عموش خشکش زده بود هیچی نگفت .
یورو که میخواست جو رو عوض کنه در این جمع پر از سکوت گفت:
《 میو ! 》
کائورو خندید و گتو برای اینکه خودش رو کنترل کنه سرش رو فرو کرد ت آب و ساتورو که از خنده غش کرده .
یورو گفت:
《 گوجو ساما ، میشه یکم بیشتر اینجا بمونیم ؟ 》
کائورو صندل های سفید رنگش رو در اورد و پرید داخل رودخانه و آب همه جا پخش شد و کائورو با لبخند گشادی گفت:
《 هر وقت عشقمون کشید بر میگردیمممم ! 》
یورو با خوشحالی رو گتو آب ریخت و گفت:
《 محض رضای خدا یکم بخند ! 》
ساتورو با پوزخند سمت عموش برگشت و گفت:
《 میدونی تنها چیزی که همه فکر میکنن هستی ولی نیستی چیه؟ 》
کائورو با تعجب گفت:
《 پادشاه 》
با این یک کلمه هر سه تاشون خندیدن به جز کائورو که آب شد رفت تو آب.
کائورو سرش رو از آب بیرون اورد و گفت:
《 نباید من رو اینجوری مسخره کنی ، مثلا عموتم ولی بیشتر شبیه خدمتکارتم کم مونده کیمونو صورتی بپوشم برم شوهر بگیرم . 》
ساتورو با لبخندی دختر کش گفت:
《 وقتی من هستم چرا بقیه!؟ 》
یورو با خنده گفت:
《 شرط میبندم مختون رو زد گوجو ساما ! 》
گتو با افسوس گفت:
《حیف من که تو جمع شما ها دارم به باد داده میشم ..》
یورو گفت:
《 اره اره افسوس افسوس ..》
بعد از ساعتی ، هر چهار نفر با سر و وضع خیس برگشتن به قصر که البته نگاه همه به جذایت کائورو دوخته شده بود .
کائورو با لبخندی جذاب گفت:
《 الحق که خاندان گوجو جذاب تحویل جامعه میده.. اه .. 》
ساتورو با حالت عصبی گفت:
《 اه نکش !!! 》
یورو گفت:
《 اه..( با لحن دازای ) 》
کائورو به نشانه افرین به کائورو نگاه کرد و گتو که تمام مدت داشت جلبک های دریاچه رو از موهاش در می آورد که یه دفعه ساتورو و سوگورو با هم جیغ میکشن .
کائورو با نگرانی نزدیک اومد و گفت:
《 چیشده؟ حالتون خوبه؟ 》
هر دو پسر دست در آستین کیمونو های خودشون کردن ..
در آستین گتو ، یک ماهی سفید بود .
در آستین گوجو، یک ماهی مشکی اما با این تفاوت که ماهی سفید چشمانی ابی داشت و ماهی مشکی چشمانی مشکی .
کائورو سریع ماهی ها رو با احتیاط برداشت و داخل حوض داخل قصر انداخت و گفت:
《 چه ماهی های زیبایی.. جالبه من تا به حال همچین نژادی رو داخل کتاب ها ندیدم.. 》
___________________________
چشمان ابی به رنگ چشمان آن ماهی ..
جالب است بدانی با وجود تمام دشمنی آن ماهی سفید رنگ را پیش خود نگه داشته ام .
____________________________
{•°•°•°•°•}
•° Love can be black or white, the important thing is that even the devil can't stand in front of those blue eyes .•°
ساتورو که از حضور ناگهانی عموش خشکش زده بود هیچی نگفت .
یورو که میخواست جو رو عوض کنه در این جمع پر از سکوت گفت:
《 میو ! 》
کائورو خندید و گتو برای اینکه خودش رو کنترل کنه سرش رو فرو کرد ت آب و ساتورو که از خنده غش کرده .
یورو گفت:
《 گوجو ساما ، میشه یکم بیشتر اینجا بمونیم ؟ 》
کائورو صندل های سفید رنگش رو در اورد و پرید داخل رودخانه و آب همه جا پخش شد و کائورو با لبخند گشادی گفت:
《 هر وقت عشقمون کشید بر میگردیمممم ! 》
یورو با خوشحالی رو گتو آب ریخت و گفت:
《 محض رضای خدا یکم بخند ! 》
ساتورو با پوزخند سمت عموش برگشت و گفت:
《 میدونی تنها چیزی که همه فکر میکنن هستی ولی نیستی چیه؟ 》
کائورو با تعجب گفت:
《 پادشاه 》
با این یک کلمه هر سه تاشون خندیدن به جز کائورو که آب شد رفت تو آب.
کائورو سرش رو از آب بیرون اورد و گفت:
《 نباید من رو اینجوری مسخره کنی ، مثلا عموتم ولی بیشتر شبیه خدمتکارتم کم مونده کیمونو صورتی بپوشم برم شوهر بگیرم . 》
ساتورو با لبخندی دختر کش گفت:
《 وقتی من هستم چرا بقیه!؟ 》
یورو با خنده گفت:
《 شرط میبندم مختون رو زد گوجو ساما ! 》
گتو با افسوس گفت:
《حیف من که تو جمع شما ها دارم به باد داده میشم ..》
یورو گفت:
《 اره اره افسوس افسوس ..》
بعد از ساعتی ، هر چهار نفر با سر و وضع خیس برگشتن به قصر که البته نگاه همه به جذایت کائورو دوخته شده بود .
کائورو با لبخندی جذاب گفت:
《 الحق که خاندان گوجو جذاب تحویل جامعه میده.. اه .. 》
ساتورو با حالت عصبی گفت:
《 اه نکش !!! 》
یورو گفت:
《 اه..( با لحن دازای ) 》
کائورو به نشانه افرین به کائورو نگاه کرد و گتو که تمام مدت داشت جلبک های دریاچه رو از موهاش در می آورد که یه دفعه ساتورو و سوگورو با هم جیغ میکشن .
کائورو با نگرانی نزدیک اومد و گفت:
《 چیشده؟ حالتون خوبه؟ 》
هر دو پسر دست در آستین کیمونو های خودشون کردن ..
در آستین گتو ، یک ماهی سفید بود .
در آستین گوجو، یک ماهی مشکی اما با این تفاوت که ماهی سفید چشمانی ابی داشت و ماهی مشکی چشمانی مشکی .
کائورو سریع ماهی ها رو با احتیاط برداشت و داخل حوض داخل قصر انداخت و گفت:
《 چه ماهی های زیبایی.. جالبه من تا به حال همچین نژادی رو داخل کتاب ها ندیدم.. 》
___________________________
چشمان ابی به رنگ چشمان آن ماهی ..
جالب است بدانی با وجود تمام دشمنی آن ماهی سفید رنگ را پیش خود نگه داشته ام .
____________________________
{•°•°•°•°•}
•° Love can be black or white, the important thing is that even the devil can't stand in front of those blue eyes .•°
۵.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.