فیک ران part 71
ویو مایکی اینا:
اما:😑
دراکن: بگضه سگی🥺
دراکن: آمممم اما چان تو خوبی؟
اما: ارع عالیم بهتر از اینم نمیشم...
دراکن: چطوره میوه هایه بالا رو بچینی؟
اما: بنظرت قدم کفایت میکنه؟😑😑
دراکن: الان کفایتتت میکنم...
اما: وایسا چییییی؟
*دراکن از پایین اما رو بلند میکنه و یجورایی به عبارتی براش قلاب میگیره..
دراکن: چرا انقد غیره منتظره ای؟ هااا؟ نباید قبل از اینکه حرکتی بزنی بهم اعلام کنی؟
دراکن: اخییی اما انقد فشار نخور ما راضی نیستیم🥹🤣
اما: بسههههههههههههه 😑
هینا: تاکهمیتیچی-کون الان که همه زندن...منتظری من بمیرم؟
چرا نمیای خاستگاریم؟ ها؟
مایکی: بیخودددددددددد تاکه میتیچی هنوزم ۱۴ سالشهههه خیلی براش زودهههه من نمیزارممممممممممم عمرننننننننننننننننن
هینا: مایکی کون؟
سنجو: اهههههههه خفه شو دیگه مایکیییی تاکهمیتیچی رو نمیدزدن ماله خودته خب؟مایکیه کره خر گامشو بیا برام قلاب بگیر این نارگیل رو بچینمممم
مایکی: معلومه که تاکهمیتیچی ماله منه بعدش تو عقلتون از دست دادی؟ چون تو سگ جونی دلیل نمیشه کمر منم کفایت کنه برای توییی که حداقل من فک میکنم ۶۰ میلو میزنی...
سنجو: آخه مایکیه نکبت از تو سنگین تر نیستم ک اندازه یه گوساله یه ۶۰ ساله وزن داری 😑
مایکی: گوساله اگه ۶۰ سالش باشه که دیگه گوساله نیس...
دراکن: ارع..دیگه گاوه....!
مایکی: پس چرا کن چینم آخ نمیگه؟
سنجو:او کِن چون مجبوره تورو تحمل میکنه نکبتتتت
هینا: سنجو...تو احیانن وایکی کون رو دوس داری؟
اما: راستش برایه منم سواله..
سنجو:....
تاکهمیچی: سنجو چان؟
سنجو: .
.
.
🤣🤣🤣🤣🤣
کیییی؟؟🤣 ..ایننننن؟؟؟🤣🤣وایییییی امکان ندارههه🤣
مایکی: این ینی چی؟ ینی ارع؟ البته برایه من مهم نیس من تاکهمیتیچی رو دوس دارم اون اگه دوسم نداشت که امکان نداره...عاشق کن چینم بودم و هستم:]
مایکی: این اصن ممکن نیس...
مایکی: خیلی هم ممکنه ..تاکهمیتیچی رو من کشف کردم و پس ماله منه ماله خوده خودم..
هینا:😐تاکهمیچی..😐😐😐
تاکهمیچی:😐😐😐 ب..بعله؟..
هینا: من احساس میکنم تو آینده یه بعدی مایکی کون منو بکشه..!
مایکی:* تو ذهنش:ای بابااااااااا..نقشمو از کجا فهمید؟*
پوففففففففففف نه باباااا امکان ندارعععع
سنجو: از تو بعید نیست...هر آن لحظه بکشیش..!
مایکی: میخای تورو بگیرم؟
سنجو: من راضی نیستم پرنسسمایکی😐:]
اما:😑
دراکن: بگضه سگی🥺
دراکن: آمممم اما چان تو خوبی؟
اما: ارع عالیم بهتر از اینم نمیشم...
دراکن: چطوره میوه هایه بالا رو بچینی؟
اما: بنظرت قدم کفایت میکنه؟😑😑
دراکن: الان کفایتتت میکنم...
اما: وایسا چییییی؟
*دراکن از پایین اما رو بلند میکنه و یجورایی به عبارتی براش قلاب میگیره..
دراکن: چرا انقد غیره منتظره ای؟ هااا؟ نباید قبل از اینکه حرکتی بزنی بهم اعلام کنی؟
دراکن: اخییی اما انقد فشار نخور ما راضی نیستیم🥹🤣
اما: بسههههههههههههه 😑
هینا: تاکهمیتیچی-کون الان که همه زندن...منتظری من بمیرم؟
چرا نمیای خاستگاریم؟ ها؟
مایکی: بیخودددددددددد تاکه میتیچی هنوزم ۱۴ سالشهههه خیلی براش زودهههه من نمیزارممممممممممم عمرننننننننننننننننن
هینا: مایکی کون؟
سنجو: اهههههههه خفه شو دیگه مایکیییی تاکهمیتیچی رو نمیدزدن ماله خودته خب؟مایکیه کره خر گامشو بیا برام قلاب بگیر این نارگیل رو بچینمممم
مایکی: معلومه که تاکهمیتیچی ماله منه بعدش تو عقلتون از دست دادی؟ چون تو سگ جونی دلیل نمیشه کمر منم کفایت کنه برای توییی که حداقل من فک میکنم ۶۰ میلو میزنی...
سنجو: آخه مایکیه نکبت از تو سنگین تر نیستم ک اندازه یه گوساله یه ۶۰ ساله وزن داری 😑
مایکی: گوساله اگه ۶۰ سالش باشه که دیگه گوساله نیس...
دراکن: ارع..دیگه گاوه....!
مایکی: پس چرا کن چینم آخ نمیگه؟
سنجو:او کِن چون مجبوره تورو تحمل میکنه نکبتتتت
هینا: سنجو...تو احیانن وایکی کون رو دوس داری؟
اما: راستش برایه منم سواله..
سنجو:....
تاکهمیچی: سنجو چان؟
سنجو: .
.
.
🤣🤣🤣🤣🤣
کیییی؟؟🤣 ..ایننننن؟؟؟🤣🤣وایییییی امکان ندارههه🤣
مایکی: این ینی چی؟ ینی ارع؟ البته برایه من مهم نیس من تاکهمیتیچی رو دوس دارم اون اگه دوسم نداشت که امکان نداره...عاشق کن چینم بودم و هستم:]
مایکی: این اصن ممکن نیس...
مایکی: خیلی هم ممکنه ..تاکهمیتیچی رو من کشف کردم و پس ماله منه ماله خوده خودم..
هینا:😐تاکهمیچی..😐😐😐
تاکهمیچی:😐😐😐 ب..بعله؟..
هینا: من احساس میکنم تو آینده یه بعدی مایکی کون منو بکشه..!
مایکی:* تو ذهنش:ای بابااااااااا..نقشمو از کجا فهمید؟*
پوففففففففففف نه باباااا امکان ندارعععع
سنجو: از تو بعید نیست...هر آن لحظه بکشیش..!
مایکی: میخای تورو بگیرم؟
سنجو: من راضی نیستم پرنسسمایکی😐:]
۱۶.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.