فیک shadow of death پارت⁴¹
جیهوپ « رفتم پایین و افراد رو توجیح کردم...تقریبا شب شده بود و همه چیز آماده بود....تصمیم گرفتم برم یه سری به لونا بزنم....امشب هم جیمین اینجا بود هم چوی...چون رئیس باند عضو شده همه باید باهاش آشنا بشن و خب کار لونا سخت شده بود....
لونا « با اینکه خیلی خسته بودم اما پاشدم رفتم یه دوش ساده گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم....چند تا گریمور حرفه ای اورده بودم تا چهره ام رو تغییر بدم....چون ممکن بود چوی منو بشناسه....با صدای در به خودم اومدم و دیدم گریمور ها اومدن....کارشون رو شروع کردن و بعد از یه گریم ساده و در عین جذاب یه لنز قهوه ای عسلی گذاشتن برام و آماده شدم....درسته چشمای خودمم قهوه ای بود اما این روشن تر بود....نگاهی به خودم توی آینه کردم....واو امشب قراره گرد و خاک به پا کنم....موهام رو سشوار کشیدن و بعدش لباسم رو تنم کردم که صدای در اومد
لونا « شما میتونید برید مرخصید
گریمور ها « چشم بانوی من
لونا « هوپی اومد داخل و با دیدن من چند دقیقه تو هنگ بود بود.....هلو مستر چانگ.... اَلو.. خوبی؟
جیهوپ « حالا فهمیدم چرا جیمین اینقدر پیله بود....خب آماده ای؟ مهمونا اومدن هااا
لونا « جیمینم اومده؟
جیهوپ « اره خیلی طول کشید تا آماده بشی.....
لونا « اوم الان میام....نمیتونستم خم بشم....جیهوپم اینو فهمیده بود برای همین نشوندم روی صندلی و کفشم رو پام کرد.....یه کفش قرمز مخملی
جیهوپ « خیلی خب نمیخواد گوجه بشی بچه جون....بریم؟
لونا « اوم...پاشدم جیهوپ رو بغل کردم و بوسیدمش...ممنون پاپا
جیهوپ « هوی هوی....من خیلی جوونم برای اینکه بابات باشم...بعدشم متقابلا گونه اش رو بوسیدم و گفتم « نگران هیچی نباش من هواتو دارم
لونا « ممنونممممم.. همراه جیهوپ رفتم بیرون... صبح عمارت حسابی بهم ریخته بود اما الان به یه تالار باشکوه تبدیل شده بود و جیهوپ یه همراه و دوست بینظر بود و کارش عالی بود .... به سمت پله ها رفتیم و افراد با دیدنم تعظیم کردن و توجه مهمون ها رو جلب کردن..همه با دیدن من برگشتن و چیزی نگفتن.....چوی و ربکا و جیمین و تهیونگ رو هم دیدم اونا هم همین جوری بودن.....بالاخره به مهمون ها رسیدم و تعظیم کوتاهی کردم....
ربکا « فکر نمیکردم اینقدر جذاب باشید....خوشبختم معاون باند ملکه چوی هستم...
لونا « خوشبختم عزیزم....هی اوکی جونگ هستم
چوی « به نظرم شما لیاقت این مقام رو بیشتر از پسر خالتون دارید....امیدوارم همکاری های خوبی با هم داشته باشیم
لونا « لبخند زورکی زدم و تک تک سر میز مهمان ها رفتم و بهشون خوشآمد گفتم تا به میز جیمین و تهیونگ رسیدم....
استایل لونا
لونا « با اینکه خیلی خسته بودم اما پاشدم رفتم یه دوش ساده گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم....چند تا گریمور حرفه ای اورده بودم تا چهره ام رو تغییر بدم....چون ممکن بود چوی منو بشناسه....با صدای در به خودم اومدم و دیدم گریمور ها اومدن....کارشون رو شروع کردن و بعد از یه گریم ساده و در عین جذاب یه لنز قهوه ای عسلی گذاشتن برام و آماده شدم....درسته چشمای خودمم قهوه ای بود اما این روشن تر بود....نگاهی به خودم توی آینه کردم....واو امشب قراره گرد و خاک به پا کنم....موهام رو سشوار کشیدن و بعدش لباسم رو تنم کردم که صدای در اومد
لونا « شما میتونید برید مرخصید
گریمور ها « چشم بانوی من
لونا « هوپی اومد داخل و با دیدن من چند دقیقه تو هنگ بود بود.....هلو مستر چانگ.... اَلو.. خوبی؟
جیهوپ « حالا فهمیدم چرا جیمین اینقدر پیله بود....خب آماده ای؟ مهمونا اومدن هااا
لونا « جیمینم اومده؟
جیهوپ « اره خیلی طول کشید تا آماده بشی.....
لونا « اوم الان میام....نمیتونستم خم بشم....جیهوپم اینو فهمیده بود برای همین نشوندم روی صندلی و کفشم رو پام کرد.....یه کفش قرمز مخملی
جیهوپ « خیلی خب نمیخواد گوجه بشی بچه جون....بریم؟
لونا « اوم...پاشدم جیهوپ رو بغل کردم و بوسیدمش...ممنون پاپا
جیهوپ « هوی هوی....من خیلی جوونم برای اینکه بابات باشم...بعدشم متقابلا گونه اش رو بوسیدم و گفتم « نگران هیچی نباش من هواتو دارم
لونا « ممنونممممم.. همراه جیهوپ رفتم بیرون... صبح عمارت حسابی بهم ریخته بود اما الان به یه تالار باشکوه تبدیل شده بود و جیهوپ یه همراه و دوست بینظر بود و کارش عالی بود .... به سمت پله ها رفتیم و افراد با دیدنم تعظیم کردن و توجه مهمون ها رو جلب کردن..همه با دیدن من برگشتن و چیزی نگفتن.....چوی و ربکا و جیمین و تهیونگ رو هم دیدم اونا هم همین جوری بودن.....بالاخره به مهمون ها رسیدم و تعظیم کوتاهی کردم....
ربکا « فکر نمیکردم اینقدر جذاب باشید....خوشبختم معاون باند ملکه چوی هستم...
لونا « خوشبختم عزیزم....هی اوکی جونگ هستم
چوی « به نظرم شما لیاقت این مقام رو بیشتر از پسر خالتون دارید....امیدوارم همکاری های خوبی با هم داشته باشیم
لونا « لبخند زورکی زدم و تک تک سر میز مهمان ها رفتم و بهشون خوشآمد گفتم تا به میز جیمین و تهیونگ رسیدم....
استایل لونا
۶۹.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.