پارت هشتم عشق مافیایی
پارت هفتم عشق مافیایی
جیمین ویو
وقتی دکتر از اتاق اومد بیرون سریع به سمتش دویدم و گفتم [ از این به بعد جیمین ج و دکتر د نشون میدم ]
ج. چه اتفاقی افتاده دکتر[نگران]
د. چیزی نشده فقط انگار فشارشون افتاده ولی انگار یک روز غذا نخورده
ج. چی [متعجب] میتونم ببینمش
د. بله بفرمایید
ا.ت ویو
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم تو اتاق بیمارستان که یهو جیمین که خیلی نگران بود اومد تو پس گفتم
ا.ت. چرا اومدی و نگرانی
ج. چرا یک روز غذا نخوردی [متعجب]
ا.ت . تو کی باشی که بهت جواب بدم[یک عدد کراش🥸]
ج. همسر آیندت
ا.ت . صحیح خب امروز خیلی سرم شلوغ بود
ج. دلیل نمیشه هیچی نخوری [پوکر فیس]
ا.ت. دلیل میشه دیگه ولم کن
ج.میخنده😂
ا.ت. یااا بچه پرو الان به بزرگترین مافیا توهین میکنی
ج. آره
ا.ت . جیمین دعاکن دستم بهت نرسه
ج . باشه من میپرسم کی میتونم ببرمت
ا.ت . در میری آره [آروم]
ج. خب پرسیدم گفت الان میتونم ببرمت
ا.ت. آهان زودتر من رو ببر خونم
ج. نمیای خونم
ا.ت. چرا بیام هان تو کیمی بیام خونت
ج . شوهر آیندت.
کاتتتتتتتتتتتت. بایی
جیمین ویو
وقتی دکتر از اتاق اومد بیرون سریع به سمتش دویدم و گفتم [ از این به بعد جیمین ج و دکتر د نشون میدم ]
ج. چه اتفاقی افتاده دکتر[نگران]
د. چیزی نشده فقط انگار فشارشون افتاده ولی انگار یک روز غذا نخورده
ج. چی [متعجب] میتونم ببینمش
د. بله بفرمایید
ا.ت ویو
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم تو اتاق بیمارستان که یهو جیمین که خیلی نگران بود اومد تو پس گفتم
ا.ت. چرا اومدی و نگرانی
ج. چرا یک روز غذا نخوردی [متعجب]
ا.ت . تو کی باشی که بهت جواب بدم[یک عدد کراش🥸]
ج. همسر آیندت
ا.ت . صحیح خب امروز خیلی سرم شلوغ بود
ج. دلیل نمیشه هیچی نخوری [پوکر فیس]
ا.ت. دلیل میشه دیگه ولم کن
ج.میخنده😂
ا.ت. یااا بچه پرو الان به بزرگترین مافیا توهین میکنی
ج. آره
ا.ت . جیمین دعاکن دستم بهت نرسه
ج . باشه من میپرسم کی میتونم ببرمت
ا.ت . در میری آره [آروم]
ج. خب پرسیدم گفت الان میتونم ببرمت
ا.ت. آهان زودتر من رو ببر خونم
ج. نمیای خونم
ا.ت. چرا بیام هان تو کیمی بیام خونت
ج . شوهر آیندت.
کاتتتتتتتتتتتت. بایی
۴.۰k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.