رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۶
__________
ا/ت نمیخواست بره سمتش چون میدونست تنبیه میشه ولی اینم میدونست اگه نره بلایی بدتری سرش میاد و برای همین رفت پیشش وقتی از آب اومد بیرون کوک از موهاش گرفتش و با خودش میکشیدش
ا/ت: هق ارباب خواهش میکنم
کوک: خفه شو
کوک بردش به همون اتاق و به یه صندلی بستش
ا/ت: هق ارباب هق غلط کردم هق خواهش میکنم هق هق
کوک: کم هق هق کن من با تو باید چیکار کنم ها؟
که چشمش به یه چاقو روی میز میفته
کوک: فهمیدم
کوک میره بیرون و با یه کیسه میاد داخل اونو میزاره رو میزی که چاقو بود و بجاش چاقو رو برمیداره
میاد سمت ا/ت لباس هاش رو در میاره(لباس زیر داره دوستان)
کوک: میدونستی من عاشق نقاشیم؟ این بدنت به عنوان بوم نقاشی خیلی خوبه
ا/ت : نه ارباب هق خواهش میکنم هق*با ترس فراوان*
کوک: قراره یه نقاشی خوشگل روت بکشم و شروع به خط انداختن رو بدن ا/ت کرد و ا/ت فقط جیغ میزد و گریه میکرد که دیگه واسش جونی نموند
بعدش کوک رفت سمت اون میز و کیسه رو برمیداره
و بازش میکنه و رو زخماش میریزه اون کیسه ترکیبی از نمک و فلفل بود
ا/ت: نههههههه خواهش میکنم میسوزه میسوزه*جیغ و گریه*
ولی بعد یه مدت ا/ت از حال میره دیگه جونی واسش نموند
کوک بدون توجه به وضع ا/ت اونو همین طوری ول میکنه و میره
کوک: همینجوری که مادر منو عذاب دادید منم عذابت میدم
منظور کوک چیه؟ با خانواده ی لی یعنی مشکلی داره؟ یا با ا/ت؟ یعنی ا/ت اون دختر فرشته و بی گناه نیست و داره تظاهر میکنه؟
جواب همه ی این همه سوال ها در قسمت های آینده هست
_____
شرط : ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
ا/ت نمیخواست بره سمتش چون میدونست تنبیه میشه ولی اینم میدونست اگه نره بلایی بدتری سرش میاد و برای همین رفت پیشش وقتی از آب اومد بیرون کوک از موهاش گرفتش و با خودش میکشیدش
ا/ت: هق ارباب خواهش میکنم
کوک: خفه شو
کوک بردش به همون اتاق و به یه صندلی بستش
ا/ت: هق ارباب هق غلط کردم هق خواهش میکنم هق هق
کوک: کم هق هق کن من با تو باید چیکار کنم ها؟
که چشمش به یه چاقو روی میز میفته
کوک: فهمیدم
کوک میره بیرون و با یه کیسه میاد داخل اونو میزاره رو میزی که چاقو بود و بجاش چاقو رو برمیداره
میاد سمت ا/ت لباس هاش رو در میاره(لباس زیر داره دوستان)
کوک: میدونستی من عاشق نقاشیم؟ این بدنت به عنوان بوم نقاشی خیلی خوبه
ا/ت : نه ارباب هق خواهش میکنم هق*با ترس فراوان*
کوک: قراره یه نقاشی خوشگل روت بکشم و شروع به خط انداختن رو بدن ا/ت کرد و ا/ت فقط جیغ میزد و گریه میکرد که دیگه واسش جونی نموند
بعدش کوک رفت سمت اون میز و کیسه رو برمیداره
و بازش میکنه و رو زخماش میریزه اون کیسه ترکیبی از نمک و فلفل بود
ا/ت: نههههههه خواهش میکنم میسوزه میسوزه*جیغ و گریه*
ولی بعد یه مدت ا/ت از حال میره دیگه جونی واسش نموند
کوک بدون توجه به وضع ا/ت اونو همین طوری ول میکنه و میره
کوک: همینجوری که مادر منو عذاب دادید منم عذابت میدم
منظور کوک چیه؟ با خانواده ی لی یعنی مشکلی داره؟ یا با ا/ت؟ یعنی ا/ت اون دختر فرشته و بی گناه نیست و داره تظاهر میکنه؟
جواب همه ی این همه سوال ها در قسمت های آینده هست
_____
شرط : ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
۲۷.۲k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.