part 136
#part_136
#فرار
یهو حلقه دستاش شل شد منم عین مرغ نه نه ببخشید پرنده که از قفس آزاد شده پریدم بیرون اخییییشششش داشتم خفه میشدمااا نگاش کردم چه تو خواب شبیه بچه ها میشه پتو رو کشیدم روش و از تخت اومدم پایین خواب یهویی و اروم دیشبمو مدیونش بودم یه دوش سریع گرفتم و تو همون حموم لباسامو پوشیدم والا همینم مونده با حوله نیم وجبیمم ببینتم دیگه به معنای واقعی خاک تو سرم دیشبم که تا صبح تو حلقش بودم سه تایی نشیم صلوات خودم زدم تو سر خودم فکرم مسموم شده جدیدا باید روش کار کنم از حموم اومدم بیرون یاد دیانا افتادم اصلا معلوم نیست کجاست این دختره این متین جونش تا هست مگه مارو یادش میاد اینقد با خودم حرف زدم که خستم شد اخرشم رفتم گوشیمو چک کردم ولی هیچ تماسی نداشتم یه لحظه به خودم لعنت فرستادم که چرا شمارشو نگرفتم همینجوری داشتم خود خوری میکردم اخه دختره خل و چل تو که میدونی این عسل چهار میزنه عقلتو دادی دست این چلمنگ از گشتن تو اتاق خستم شد این ارسلانم که حالا حالا ها خوابه در اتاقو باز کردم و خواستم برم بیرون که یهو دیانا عین قورباغه جهش نمود جلوم یه جیغ کشششیدم بنفشش دیانام هول جلو دهنمو گرفت و درو بست باچشای گرد و شوک زده خیره شدم به چشمای شیطون و خوشحالش یهو دستشو کشیدم و جدی گفتم :
- تو کدوم گوری بودی خجالت نمیکشی میزاری بیخبر میری پیش متیم جونت خبر نمیدی شب مهمونی کجا غیبت زده بود !!!؟
همینجوری تند تند سوال پیچش میکردم که یهو جیغ زد
- ااااهههه بابا یه ثانیه لال شو تا بگم
بعدم قبل اینکه خودم دهنشو چسب یک دو سه بزنم خودش دستشو محکم گرفت به دهنش با حرص دستشو کشیدم وبردمش تو اتاقش همین که درو بستم شیرجه زد
تو ب*غ*لم و چلپ چلپ ماچم کرد به زور از خودم جداش کردمو با چندش جیغ زدم
- مییییرییی گمشییی یا بزنم دهنتو مسواک کنم !!؟؟؟
اروم و مظلوم نگام کرد که ترکیدم از خنده خودشم خندش گرفت و تند با ذوق گفت:
#فرار
یهو حلقه دستاش شل شد منم عین مرغ نه نه ببخشید پرنده که از قفس آزاد شده پریدم بیرون اخییییشششش داشتم خفه میشدمااا نگاش کردم چه تو خواب شبیه بچه ها میشه پتو رو کشیدم روش و از تخت اومدم پایین خواب یهویی و اروم دیشبمو مدیونش بودم یه دوش سریع گرفتم و تو همون حموم لباسامو پوشیدم والا همینم مونده با حوله نیم وجبیمم ببینتم دیگه به معنای واقعی خاک تو سرم دیشبم که تا صبح تو حلقش بودم سه تایی نشیم صلوات خودم زدم تو سر خودم فکرم مسموم شده جدیدا باید روش کار کنم از حموم اومدم بیرون یاد دیانا افتادم اصلا معلوم نیست کجاست این دختره این متین جونش تا هست مگه مارو یادش میاد اینقد با خودم حرف زدم که خستم شد اخرشم رفتم گوشیمو چک کردم ولی هیچ تماسی نداشتم یه لحظه به خودم لعنت فرستادم که چرا شمارشو نگرفتم همینجوری داشتم خود خوری میکردم اخه دختره خل و چل تو که میدونی این عسل چهار میزنه عقلتو دادی دست این چلمنگ از گشتن تو اتاق خستم شد این ارسلانم که حالا حالا ها خوابه در اتاقو باز کردم و خواستم برم بیرون که یهو دیانا عین قورباغه جهش نمود جلوم یه جیغ کشششیدم بنفشش دیانام هول جلو دهنمو گرفت و درو بست باچشای گرد و شوک زده خیره شدم به چشمای شیطون و خوشحالش یهو دستشو کشیدم و جدی گفتم :
- تو کدوم گوری بودی خجالت نمیکشی میزاری بیخبر میری پیش متیم جونت خبر نمیدی شب مهمونی کجا غیبت زده بود !!!؟
همینجوری تند تند سوال پیچش میکردم که یهو جیغ زد
- ااااهههه بابا یه ثانیه لال شو تا بگم
بعدم قبل اینکه خودم دهنشو چسب یک دو سه بزنم خودش دستشو محکم گرفت به دهنش با حرص دستشو کشیدم وبردمش تو اتاقش همین که درو بستم شیرجه زد
تو ب*غ*لم و چلپ چلپ ماچم کرد به زور از خودم جداش کردمو با چندش جیغ زدم
- مییییرییی گمشییی یا بزنم دهنتو مسواک کنم !!؟؟؟
اروم و مظلوم نگام کرد که ترکیدم از خنده خودشم خندش گرفت و تند با ذوق گفت:
۵۵۳
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.