Betrayal p16
بورا. یعنی چی که میخوای طلاق بگیرین؟
ات. میخوایم از هم جدا بشیم
جیمین. یعنی چی؟ من نمیخوام
ات. ولی من میخوام
جیمین. عه باشه بیا طلاق بگیریم
بورا. خیلی اسکلین😭
ات. می این حرفو بهت یاد داده؟ 😡
بورا. بابایی😭
جیمین. هه... چیزه.. خب از دهنم پرید
ات. پدر نمونه هوم؟
جیمین. از من بهترش پیدا نمیشه
ات. فردا تو دادگاه طلاق میبینمت اقای پارک
جیمین. حتما خانم کیم بچه هم پیش تو بمونه من خودم بهش سرمیزنم
بورا. من قهرم😭(بددوبدو رفت بیرون اتاق)
ان. بوراااا(داد، بغض)
ات. ای کاش از اول عاشقت نمیشدم(بغض، سرشو انداخته پایین)
جیمین. هنوزم دوسم داری نه؟
ات...
جیمین....
ات. میخوام بخوابم برو بیرون
جیمین. بخواب من با توچیکار دارم
ات. به عنم.... پشتشو کرد به پسرم گرفت خوابید من جای جیمین بودم یکی محکم میزدم تو دهنش
ویو جیمین
اون گفت طلاق بگیریم من چرا قبول کردم اههه اما نه تودادگاه نمیزارم.. بورا کوش برم دنبالش
دیدم ات خوابیده نتونستم تحمل کنم لبمو گذاشتم رو لبشو آروم مک میزدم بعد چند مین ازش جدا شدم
جیمین. خیلی دوست دارم(آروم)
از اتاق خارج شدم
ویو ات
چطور تونست قبول کنه من میگم بیا از هم جدا بشیم خودمو به خواب زده بودم که یهو جیمین لبشو گذاشت رو لبم میخواستم همراهی کنم ولی.. ولی نمتونستم غرور لعنتیم نمیزاشت بعد از جدا شد گفت خیلی دوست دارم بعد ازاتاق رفت اشکام سرازیر شدن دیگه خسته شدم که همونطور خوابم برد
پرش زمانی به فردا صبح ویو ات(ات و جیمین هر دوتا مرخص شدن الان رو دادگاهه)
بلند شدم یه لباس پوشیدم موهامو قشنگ بستم
یه ارایش کوچول مچولو کردم رفتم پایین دیدم بورا نشسته گوشه دیوار زانشو بغل کرده گریه میکنه
ات. بورا؟!!
بورا. با من حرف نزن ازت بدم میاد(بدو بدو رفت اتاقش)
نامجون. ببین چیکار کردی
ات....
نامجون. دیرت شد بریم
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم یه پیرهن مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم (ژوننننن) رفتم پایین
یونگی. مطمئنی؟؟
جیمین. هوم
رفتیم دادگاه دیدم ات اونجاس چشاش قرمز شده حتما گریه کرده
پرش زمانی به حرف های اینا و قاضی
قاضی. خب من شمارو... تا میخواست حرف بزنه ات پرید وسط حرفش
ات. هیییی شوهر دزد من طلاق نمیگیرم میمون از گوش جیمین گرفت کشید
جییمن. اخخخ اییی ات ولم کن
ات. که میخوای طلاق بگیری هو؟؟
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
ات. میخوایم از هم جدا بشیم
جیمین. یعنی چی؟ من نمیخوام
ات. ولی من میخوام
جیمین. عه باشه بیا طلاق بگیریم
بورا. خیلی اسکلین😭
ات. می این حرفو بهت یاد داده؟ 😡
بورا. بابایی😭
جیمین. هه... چیزه.. خب از دهنم پرید
ات. پدر نمونه هوم؟
جیمین. از من بهترش پیدا نمیشه
ات. فردا تو دادگاه طلاق میبینمت اقای پارک
جیمین. حتما خانم کیم بچه هم پیش تو بمونه من خودم بهش سرمیزنم
بورا. من قهرم😭(بددوبدو رفت بیرون اتاق)
ان. بوراااا(داد، بغض)
ات. ای کاش از اول عاشقت نمیشدم(بغض، سرشو انداخته پایین)
جیمین. هنوزم دوسم داری نه؟
ات...
جیمین....
ات. میخوام بخوابم برو بیرون
جیمین. بخواب من با توچیکار دارم
ات. به عنم.... پشتشو کرد به پسرم گرفت خوابید من جای جیمین بودم یکی محکم میزدم تو دهنش
ویو جیمین
اون گفت طلاق بگیریم من چرا قبول کردم اههه اما نه تودادگاه نمیزارم.. بورا کوش برم دنبالش
دیدم ات خوابیده نتونستم تحمل کنم لبمو گذاشتم رو لبشو آروم مک میزدم بعد چند مین ازش جدا شدم
جیمین. خیلی دوست دارم(آروم)
از اتاق خارج شدم
ویو ات
چطور تونست قبول کنه من میگم بیا از هم جدا بشیم خودمو به خواب زده بودم که یهو جیمین لبشو گذاشت رو لبم میخواستم همراهی کنم ولی.. ولی نمتونستم غرور لعنتیم نمیزاشت بعد از جدا شد گفت خیلی دوست دارم بعد ازاتاق رفت اشکام سرازیر شدن دیگه خسته شدم که همونطور خوابم برد
پرش زمانی به فردا صبح ویو ات(ات و جیمین هر دوتا مرخص شدن الان رو دادگاهه)
بلند شدم یه لباس پوشیدم موهامو قشنگ بستم
یه ارایش کوچول مچولو کردم رفتم پایین دیدم بورا نشسته گوشه دیوار زانشو بغل کرده گریه میکنه
ات. بورا؟!!
بورا. با من حرف نزن ازت بدم میاد(بدو بدو رفت اتاقش)
نامجون. ببین چیکار کردی
ات....
نامجون. دیرت شد بریم
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم یه پیرهن مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم (ژوننننن) رفتم پایین
یونگی. مطمئنی؟؟
جیمین. هوم
رفتیم دادگاه دیدم ات اونجاس چشاش قرمز شده حتما گریه کرده
پرش زمانی به حرف های اینا و قاضی
قاضی. خب من شمارو... تا میخواست حرف بزنه ات پرید وسط حرفش
ات. هیییی شوهر دزد من طلاق نمیگیرم میمون از گوش جیمین گرفت کشید
جییمن. اخخخ اییی ات ولم کن
ات. که میخوای طلاق بگیری هو؟؟
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۲۰.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.