گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنت
گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنت
بی قرارم کرده گل ها مستم از بوییدنت!
از کنارم رد شدی تسبیح دستم داده اند
واجب عینی است استغفار بعد از دیدنت
آمدی در شهرمان چرخی زدی.تعطیل شد
شهربازی های تهران بعد آن چرخیدنت
یک گلستان روی دامن داری و یک بوستان
حضرت سعدی چه خواهد کرد با رقصیدنت؟
با تو گفتم دوستم داری؟ تو خندیدی فقط
داغ "آری" بر دلم ماندست با خندیدنت
گل برایم چیده بودی یک غزل گفتم ولی
در برم خوابیده ای! قربان آن خوابیدنت
بی قرارم کرده گل ها مستم از بوییدنت!
از کنارم رد شدی تسبیح دستم داده اند
واجب عینی است استغفار بعد از دیدنت
آمدی در شهرمان چرخی زدی.تعطیل شد
شهربازی های تهران بعد آن چرخیدنت
یک گلستان روی دامن داری و یک بوستان
حضرت سعدی چه خواهد کرد با رقصیدنت؟
با تو گفتم دوستم داری؟ تو خندیدی فقط
داغ "آری" بر دلم ماندست با خندیدنت
گل برایم چیده بودی یک غزل گفتم ولی
در برم خوابیده ای! قربان آن خوابیدنت
۱.۲k
۱۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.