پارت اول

ویو مدیا:
با تمام توانم میدویدم.
به کوچه بمب بست خوردم.
تا خواستم از اون کوچه بیام بیرون اون پسر رو دیدم ترسیده بودم و دستام یخ بود،چند روزی هست که همش دنبالم میافته و همش تعقیبم میکنه دیگه کاراش برام ترسناک شده بود.
اروم سمت قدم بر میداشت و من همینجوری رفتم عقب تا که خوردم به دیوار سرد.
بارون شدیدی میمومد و سردم بود.
اومد نزدیکم و با اون پوزخنده ترسناکش نگاهم کرد.
:چرا همش دنبال منی؟! ویو ته
چند روز بود که یه دختره دنبالش میکردم که یه روز تو کوچه بن بست گیرش آوردم همین جوری عقب می‌رفت که خورد به دیوار ازم پرسید
چرا همش دنبال منی
جواب دادم
_ چون چیزی که مال منه مال منم میمونه
+ منظورت چیه
این از پارت اول