اگه دوست داشتید بگید ادامه بدم مشی
(pt.1)
((((((( ما دوتا بهترینیم )))))))
ا.ت ویو
سلام من ی دختر بیست سالم و ، دیشب ی اتفاقی افتاد ک حتی خودمم نمیدونم چرا اینطوری شد فقط یادمه ک شب بود و یک دفعه ی ضربه خیلی محکم ب سرم خورد دیگه وقتی چشمم رو باز کردم داخله ی خونه خلی قشنگ بودم
بعد از جام بلند شدم رفتم ی دوری بزنم ک خیلی گرسنم بود چون دیشب میخواستم غذا بخرم ک اون ضربه محمو حس کردم برای همین هیچی نتونستم بخرم وخیلی گرسنمه و رفتم سمت اشپز خونه ک با ی مرد خیلی خوشگل خوشتیپ روبه رو شدم خب اولش ترسیده بودم و سلام کردم اونم جوابمو داد بنظر مرد خیلی خوبی بود .
تهیونگ: سلام خانوم....
ا.ت : ا.ت هستم شما ؟
تهیونگ :سلام خانوم ا.ت من تهیونگم ازدیدنتون خیلی خوشبختم
ا.ت : همچنین فقط ی سوال داشتم
تهیونگ : بفرمایید
ا.ت : من برای چی اینجام ؟
تهیونگ ویو
اون واقعان دختری زیبا ک خیلی بنظر دوست داشتنی بود .
و من نمیدونستم باید جواب سوالی ک داده رو چی بگم اخه یعنی پدرش بهش نگفته ؟
تهیونگ : پدر بهتون نگفته مگه؟
ا.ت : نه
تهیونگ : خب پدرتون ب ما بدکار بود و هچی نداشت ک بده برای همین شما رو فعلا داده تا اینکه پولشو جور کنه
ا.ت : اون از من خوشش نمیاد و حتما کن تا اخر عمرم باید اینجا باشم .
اون واقعا پدر خوبی برای من نبود اون از من متنفر.
تهیونگ : بیخیال گرسنه نیستید ؟
ا.ت : بله
ا.ت ویو
داشتم برای خودم تخم مرغ درست میکردم ک یک دفعه تهیونگ صدام زد ...
تهیونگ : منم خیلی گرسنمه میشه برای منم درست کنی .
منم حرفی نزدم و بیشتر درست کردم و سفره رو اماده کردم ک اونم اومد کنارم نشست و شروع ب خوردن کرد و هی ب من نگاه میکرد
ولی اون واقعا پسر جذابیه من ازش خوشم میاد .
ا.ت : شما تنها زندگی میکنید ؟
تهیونگ: بنده ۲۶ سالم راستی لطفا میشه این همه با هم رسمی حرف نزنیم شما گفتید پدرتون پول رو نمیده و تا اخر عمر اینجا میمونی و نمیشه اینجوری با هم صحبت کنیم باشه ؟
اوت : باشه
(فردا ، صبح)
تهیونگ ویو
وای اون دختر چقدر میخوابه باید برم بیدارش کنم ن گناه داره خستس ولی این همه خواب خوب نیست رفتم ک بیدارش کنم واااااااای اون چرا این همه ناز خوابیدههههه دلم نیومد بیدارش کنم نشستم ونگاهش کردم ک بالاخره بیدار شد سلام کردی و
گفتم: چرا این همه میخوابی ساعت ۸
ا.ت : خب ۸ صبح زیاد نی
گفتم : خب پاشو اماده شو میخوام ببرمت بیرون .
ا.ت با چشما ایی گرد نگام میکرد وگفت ....
ادماش برای پارت بعدا
شرایط: ۱۰ تا لایک ، ۳نفرهم کامنت
بای
((((((( ما دوتا بهترینیم )))))))
ا.ت ویو
سلام من ی دختر بیست سالم و ، دیشب ی اتفاقی افتاد ک حتی خودمم نمیدونم چرا اینطوری شد فقط یادمه ک شب بود و یک دفعه ی ضربه خیلی محکم ب سرم خورد دیگه وقتی چشمم رو باز کردم داخله ی خونه خلی قشنگ بودم
بعد از جام بلند شدم رفتم ی دوری بزنم ک خیلی گرسنم بود چون دیشب میخواستم غذا بخرم ک اون ضربه محمو حس کردم برای همین هیچی نتونستم بخرم وخیلی گرسنمه و رفتم سمت اشپز خونه ک با ی مرد خیلی خوشگل خوشتیپ روبه رو شدم خب اولش ترسیده بودم و سلام کردم اونم جوابمو داد بنظر مرد خیلی خوبی بود .
تهیونگ: سلام خانوم....
ا.ت : ا.ت هستم شما ؟
تهیونگ :سلام خانوم ا.ت من تهیونگم ازدیدنتون خیلی خوشبختم
ا.ت : همچنین فقط ی سوال داشتم
تهیونگ : بفرمایید
ا.ت : من برای چی اینجام ؟
تهیونگ ویو
اون واقعان دختری زیبا ک خیلی بنظر دوست داشتنی بود .
و من نمیدونستم باید جواب سوالی ک داده رو چی بگم اخه یعنی پدرش بهش نگفته ؟
تهیونگ : پدر بهتون نگفته مگه؟
ا.ت : نه
تهیونگ : خب پدرتون ب ما بدکار بود و هچی نداشت ک بده برای همین شما رو فعلا داده تا اینکه پولشو جور کنه
ا.ت : اون از من خوشش نمیاد و حتما کن تا اخر عمرم باید اینجا باشم .
اون واقعا پدر خوبی برای من نبود اون از من متنفر.
تهیونگ : بیخیال گرسنه نیستید ؟
ا.ت : بله
ا.ت ویو
داشتم برای خودم تخم مرغ درست میکردم ک یک دفعه تهیونگ صدام زد ...
تهیونگ : منم خیلی گرسنمه میشه برای منم درست کنی .
منم حرفی نزدم و بیشتر درست کردم و سفره رو اماده کردم ک اونم اومد کنارم نشست و شروع ب خوردن کرد و هی ب من نگاه میکرد
ولی اون واقعا پسر جذابیه من ازش خوشم میاد .
ا.ت : شما تنها زندگی میکنید ؟
تهیونگ: بنده ۲۶ سالم راستی لطفا میشه این همه با هم رسمی حرف نزنیم شما گفتید پدرتون پول رو نمیده و تا اخر عمر اینجا میمونی و نمیشه اینجوری با هم صحبت کنیم باشه ؟
اوت : باشه
(فردا ، صبح)
تهیونگ ویو
وای اون دختر چقدر میخوابه باید برم بیدارش کنم ن گناه داره خستس ولی این همه خواب خوب نیست رفتم ک بیدارش کنم واااااااای اون چرا این همه ناز خوابیدههههه دلم نیومد بیدارش کنم نشستم ونگاهش کردم ک بالاخره بیدار شد سلام کردی و
گفتم: چرا این همه میخوابی ساعت ۸
ا.ت : خب ۸ صبح زیاد نی
گفتم : خب پاشو اماده شو میخوام ببرمت بیرون .
ا.ت با چشما ایی گرد نگام میکرد وگفت ....
ادماش برای پارت بعدا
شرایط: ۱۰ تا لایک ، ۳نفرهم کامنت
بای
۵۸.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.