درخواستی
#درخواستی
پارت³
با فاصله نچندان زیادی از بانک ایستاده بود و در حال دید زدن محیط بود:
+اوه...میبینم واسم کمین کردی(پوزخند)
یه خبری میدادی منم خودمو آماده میکردم(خنده)
انگار واقعا مصممی منو بگیری..میتونی شانستو امتحان کنی ولی باید بگم گرفتن پارک ا٫ت اصلا راحت نیست
اگر فکر میکنی با چنتا نگهبان با اسباببازی های توی دستشون میتونن جلومو بگیری سخت در اشتباهی
منو خیلی دست کم گرفتی کارآگاه
دخترک از بچگی رزمی کار بوده آموزش های مختلفی دیده کار با شمشیر با چاقو و.. مهارت های مختلفی داشت همچنین تو کارش خیلی ماهرِ اما حیف از این مهارتاش در راه خلاف استفاده میکرد برای دزدی!هیچ چیز عایقش نمیشد اگر دری به روش بسه میشد یه سوراخ دیگه پیدا میکرد و ازش بیرون میومد
ورود از در براش غیر ممکن بود پس پشت بوم رو انتخاب کرد و وارد بانک شد خیلی نامحسوس خودشو به گاوصندوق بزرگ بانک رسوند رمز؟!باز کردنش برای دزدی به این حرفه ای مثل آب خوردن بود موفق هم شد درشو باز کرد چشماش با دیدن شمش های طلایی برق زد ولی برای جسمی به این ظریفی زیادی سنگین بودن و فرار رو براش سخت تر میکردن پس ازشون گذشت و سمت بسه های پول رفت یکیشون رو برداشت و بوکشید..بوی پول نو!برای دخترک یکی از بهترین عطر های دنیا بود کیفشو از کولش برداشت و تا جایی که میشد پر از پولش کرد دیگه کارش تموم شده بود کیفشو روی کولش گذاشت الان باید بدون جلب توجه از بانک خارج میشد از گاوصندوق خارج شد همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا وقتی که با حواس پرتی دستش به گلدون کوچیکی که روی لبه پنجره بود برخورد کرد
سقوطش روی زمین باعث تولید صدای بلندی شد که موجب جلب توجه حاضرین در بانک شد
باید هر چه زودتر از اونجا دور میشد سریع پنجره کنارش رو باز کرد و از بانک خارج شد خوشبختانه ارتفاع زیادی نداشت و فرود راحتی داشت
همینطور که میدویید صدای پلیس رو از پشت سرش میشنید ولی فرصت نگاه کردن به پشت سرش رو نداشت الان فقط باید فرار میکرد...
ادامه دارد...
پارت³
با فاصله نچندان زیادی از بانک ایستاده بود و در حال دید زدن محیط بود:
+اوه...میبینم واسم کمین کردی(پوزخند)
یه خبری میدادی منم خودمو آماده میکردم(خنده)
انگار واقعا مصممی منو بگیری..میتونی شانستو امتحان کنی ولی باید بگم گرفتن پارک ا٫ت اصلا راحت نیست
اگر فکر میکنی با چنتا نگهبان با اسباببازی های توی دستشون میتونن جلومو بگیری سخت در اشتباهی
منو خیلی دست کم گرفتی کارآگاه
دخترک از بچگی رزمی کار بوده آموزش های مختلفی دیده کار با شمشیر با چاقو و.. مهارت های مختلفی داشت همچنین تو کارش خیلی ماهرِ اما حیف از این مهارتاش در راه خلاف استفاده میکرد برای دزدی!هیچ چیز عایقش نمیشد اگر دری به روش بسه میشد یه سوراخ دیگه پیدا میکرد و ازش بیرون میومد
ورود از در براش غیر ممکن بود پس پشت بوم رو انتخاب کرد و وارد بانک شد خیلی نامحسوس خودشو به گاوصندوق بزرگ بانک رسوند رمز؟!باز کردنش برای دزدی به این حرفه ای مثل آب خوردن بود موفق هم شد درشو باز کرد چشماش با دیدن شمش های طلایی برق زد ولی برای جسمی به این ظریفی زیادی سنگین بودن و فرار رو براش سخت تر میکردن پس ازشون گذشت و سمت بسه های پول رفت یکیشون رو برداشت و بوکشید..بوی پول نو!برای دخترک یکی از بهترین عطر های دنیا بود کیفشو از کولش برداشت و تا جایی که میشد پر از پولش کرد دیگه کارش تموم شده بود کیفشو روی کولش گذاشت الان باید بدون جلب توجه از بانک خارج میشد از گاوصندوق خارج شد همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا وقتی که با حواس پرتی دستش به گلدون کوچیکی که روی لبه پنجره بود برخورد کرد
سقوطش روی زمین باعث تولید صدای بلندی شد که موجب جلب توجه حاضرین در بانک شد
باید هر چه زودتر از اونجا دور میشد سریع پنجره کنارش رو باز کرد و از بانک خارج شد خوشبختانه ارتفاع زیادی نداشت و فرود راحتی داشت
همینطور که میدویید صدای پلیس رو از پشت سرش میشنید ولی فرصت نگاه کردن به پشت سرش رو نداشت الان فقط باید فرار میکرد...
ادامه دارد...
۱۱.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.