پارت نه
داشتن حرف میزدن که یدفه در باز شد و یه موجود کوتوله که صورتش جروک داشت گوشای بلند داشت و شبیه ادما بود اومد داخل(امیدوارم بفهمید منظورم چیه)
+جیییغغ تو چی هستی؟؟
-مارو براجی اوردی؟؟؟
(علامت اون چیزه¥)
¥من رییس این جنگلم...شما براچی اومدید داخل؟؟
-ببخشید ما فقط برای تحقیق اومدیم
¥تحقیق برای چی؟؟؟
+برای گنج این جنگل
¥چییییی شما میخواین گنج احدادی مارو بببرید....هع مگه اینکه تو خواب ببینید
بعد به جند تا از همین کوتوله ها علامت داد که ات رو ببرن
-هییی کجا میبرینش
¥یه جایی که یاد بگیره دیگه گنج مارو ندزده
-نهههههههه نبرینششش نههههه ولم کنیدددددددذ نهههههه(داد)
+جیمین کمکککککککک
-اتتتتتتتتتتت من عاااشقتتتتت شددددمممم ببخشید که نمیتونممم کاری براتتتتت بکنمممممم نههههه
ات ویو
چچیییی اون الان چی گگگفتتت؟؟؟؟؟ گفت عاشقمهههه وایییییی منم دوسش دارمممممممم.......وایسا اینا دارن منو کجا میبرن
ویو راوی
اون چیزا ات رو انداختن رو زمین و جندتاشون اومدن که ات رو کتک بزنن....با هر لمسشون بدن ات با برق ازار داده میسد....یعنی دستای اونا جریان الکتریکی داشت....و این جیغای از سر ات بود که فضارو پر کرده بود
جیمین ویو
نهه نهههههه نمیتونم زجر کشیدنشو تحمل کنم....نمیتونم صدای جیغاشو بشنوم وقتی نمیتونم هیچ کاری براش بکنم.....نههههه منو باز کنیم لعنتیاااااا
اونا داشتن همینجوری ات رو شکنجه میکردن که رییسشون کفت بسه
¥ دیگه کافیه برین اون یکی رو بیارین
ادم بدا رفتن جیمینو اوردن
-منو بزارین زمین
¥بزارینش دستاشم باز کنین
همینکه دستاشو باز کردن جیمین به سرعت رفت بالا سر ات و اونو تو بعلش گرفت
-ات ات عزیزم تروخدا چشماتو باز کن...خواهش میکنم چشماتو باز کن(گریه)
+ج..جیمین(اروم)
-جانم عزیزم خوبی
+منم دوست دارم
-ممنونم ممنونم که قلبمو رد نکردی
همینطوری داشتن حرف میزدن که................
+جیییغغ تو چی هستی؟؟
-مارو براجی اوردی؟؟؟
(علامت اون چیزه¥)
¥من رییس این جنگلم...شما براچی اومدید داخل؟؟
-ببخشید ما فقط برای تحقیق اومدیم
¥تحقیق برای چی؟؟؟
+برای گنج این جنگل
¥چییییی شما میخواین گنج احدادی مارو بببرید....هع مگه اینکه تو خواب ببینید
بعد به جند تا از همین کوتوله ها علامت داد که ات رو ببرن
-هییی کجا میبرینش
¥یه جایی که یاد بگیره دیگه گنج مارو ندزده
-نهههههههه نبرینششش نههههه ولم کنیدددددددذ نهههههه(داد)
+جیمین کمکککککککک
-اتتتتتتتتتتت من عاااشقتتتتت شددددمممم ببخشید که نمیتونممم کاری براتتتتت بکنمممممم نههههه
ات ویو
چچیییی اون الان چی گگگفتتت؟؟؟؟؟ گفت عاشقمهههه وایییییی منم دوسش دارمممممممم.......وایسا اینا دارن منو کجا میبرن
ویو راوی
اون چیزا ات رو انداختن رو زمین و جندتاشون اومدن که ات رو کتک بزنن....با هر لمسشون بدن ات با برق ازار داده میسد....یعنی دستای اونا جریان الکتریکی داشت....و این جیغای از سر ات بود که فضارو پر کرده بود
جیمین ویو
نهه نهههههه نمیتونم زجر کشیدنشو تحمل کنم....نمیتونم صدای جیغاشو بشنوم وقتی نمیتونم هیچ کاری براش بکنم.....نههههه منو باز کنیم لعنتیاااااا
اونا داشتن همینجوری ات رو شکنجه میکردن که رییسشون کفت بسه
¥ دیگه کافیه برین اون یکی رو بیارین
ادم بدا رفتن جیمینو اوردن
-منو بزارین زمین
¥بزارینش دستاشم باز کنین
همینکه دستاشو باز کردن جیمین به سرعت رفت بالا سر ات و اونو تو بعلش گرفت
-ات ات عزیزم تروخدا چشماتو باز کن...خواهش میکنم چشماتو باز کن(گریه)
+ج..جیمین(اروم)
-جانم عزیزم خوبی
+منم دوست دارم
-ممنونم ممنونم که قلبمو رد نکردی
همینطوری داشتن حرف میزدن که................
۶.۷k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.