برادر خوانده🧑🏻✨
برادر خوانده🧑🏻✨
پارت 1🧑🏻✨
ویو ا/ت
مثل همیشه با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم سرویس الان با ناپدریم تو یک خونه زندگی میکنیم مامانم گفته یه پسر داره نمیدونم چرا ولی اصلا دوست ندارم باهاش روبه رو شم فرم مدرسه ام رو پوشیدم و رفتم طبقه پایین(پدر تهیونگ رو با : پ/ک نشون میدم مادر ا/ت رو با م/ت نشون میدم)
+سلاممممممم
م/ت:سلام عزیزم صبح بخیر
پ/ک:سلام صبحت بخیر
م/ت:بیا صبحانه بخور بعد برو
+اوکیی
نشستم صبحانه خوردم و آقای کیم منو رسوند مدرسه
+سلام لورا
لورا:سلام چطوری؟
+خوبم بریم کلاس
لورا:بریم
رفتیم سر کلاس و یه پسر جدید تو مدرسه بود و یه میز کاملا خالی نبود مجبور شدم بشینم پیش پسر جدیده
+سلام
یه نگاه سرد بهم کرد و گفت
پسر جدیده:سلام
فهمیدم دوست نداره باهام دوست باشه پس اهمیت ندادم دیگه به من چه استاد اومد و به احترام ازش همه بلند شدیم و ایستادیم
استاد:بفرمایید بنشینید یک دانش آموز انتقالی داریم
بیا و خودت رو معرفی کن
و پسر جدیده رفت سمت تخته سیاه کلاس همه نشسته بودن که پسره دهن باز کرد و گفت
پسر جدیده:سلام من جئون جونگکوک هستم
استاد:مرسی بفرما بشین
بعد اومد نشست پیش من جای قبلیش
+جونگکوک میگم خودکار اضافه داری؟
جونگکوک:مگه خودت نداری؟
+یادم رفته بیارم
جونگکوک:به من چه
+از اول بگو ندارم
بعد همه توجهم رو به به درس دادم که جونگکوک یه خودکار گذاشت رو کتابم
+مرسی
(جونگکوک رو با & نشون میدم)
&قابلی نداره
خلاصه امروز هم به همین روال گذشت منو کوک تقریبا به هم نزدیک شده بودیم از خانواده هامون به هم گفتیم مهربون بود آنقدر ها هم بد نجس نبود جلوی در مدرسه منتظر ایستاده بودم که پدرم اومد دنبالم و منو رسوند خونه و خودش رفت گفت مادرم رفته خونه دوستش منم رفتم تو هیچکس خونه نبود رفتم سمت آشپز خونه که یه پسر با یه و شلوار قهوه ای و بلوز کرمی (اسلاید 2)
پارت 1🧑🏻✨
ویو ا/ت
مثل همیشه با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم سرویس الان با ناپدریم تو یک خونه زندگی میکنیم مامانم گفته یه پسر داره نمیدونم چرا ولی اصلا دوست ندارم باهاش روبه رو شم فرم مدرسه ام رو پوشیدم و رفتم طبقه پایین(پدر تهیونگ رو با : پ/ک نشون میدم مادر ا/ت رو با م/ت نشون میدم)
+سلاممممممم
م/ت:سلام عزیزم صبح بخیر
پ/ک:سلام صبحت بخیر
م/ت:بیا صبحانه بخور بعد برو
+اوکیی
نشستم صبحانه خوردم و آقای کیم منو رسوند مدرسه
+سلام لورا
لورا:سلام چطوری؟
+خوبم بریم کلاس
لورا:بریم
رفتیم سر کلاس و یه پسر جدید تو مدرسه بود و یه میز کاملا خالی نبود مجبور شدم بشینم پیش پسر جدیده
+سلام
یه نگاه سرد بهم کرد و گفت
پسر جدیده:سلام
فهمیدم دوست نداره باهام دوست باشه پس اهمیت ندادم دیگه به من چه استاد اومد و به احترام ازش همه بلند شدیم و ایستادیم
استاد:بفرمایید بنشینید یک دانش آموز انتقالی داریم
بیا و خودت رو معرفی کن
و پسر جدیده رفت سمت تخته سیاه کلاس همه نشسته بودن که پسره دهن باز کرد و گفت
پسر جدیده:سلام من جئون جونگکوک هستم
استاد:مرسی بفرما بشین
بعد اومد نشست پیش من جای قبلیش
+جونگکوک میگم خودکار اضافه داری؟
جونگکوک:مگه خودت نداری؟
+یادم رفته بیارم
جونگکوک:به من چه
+از اول بگو ندارم
بعد همه توجهم رو به به درس دادم که جونگکوک یه خودکار گذاشت رو کتابم
+مرسی
(جونگکوک رو با & نشون میدم)
&قابلی نداره
خلاصه امروز هم به همین روال گذشت منو کوک تقریبا به هم نزدیک شده بودیم از خانواده هامون به هم گفتیم مهربون بود آنقدر ها هم بد نجس نبود جلوی در مدرسه منتظر ایستاده بودم که پدرم اومد دنبالم و منو رسوند خونه و خودش رفت گفت مادرم رفته خونه دوستش منم رفتم تو هیچکس خونه نبود رفتم سمت آشپز خونه که یه پسر با یه و شلوار قهوه ای و بلوز کرمی (اسلاید 2)
۱۰.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.