* پارت اول *
کوک از باشگاه خارج شد . خیلی خسته بود
رفت سوپر مارکت تا انرژیزا بگیره . وقتی
داشت انتخاب میکرد اشتباهی به یک پسر
جوان برخورد کرد . کوک از آن معذرت خواهی
کرد اما اون همین جوری اونو نگاه میکرد .
کوک خداحافظی کرد و رفت سمت صندوق اون
فرد دنبالش راه افتاد کوک کم کم نگران شد و
بعد از خرید دوان دوان رفت سمت خونش
تهیونگ کوک رو دید رفت سمت اون پسری
که دنبال کوک بود و سیلی محکمی به اون
زد . کوک با گریه رفت سمت خونش تهیونگ
هم رفت دنبالش .
تهیونگ : هی حالت خوبه ؟
کوک : اوهوم خوبم ممنونم.
تهیونگ : خوبه که خوبی .
کوک : میگم میای بالا یکم گیم بزنیم ؟
تهیونگ : هیم بد ایده ای هم نیست .
کوک : پس زود باش بریم .
باهم رفتن داخل و نشستن روی مبل و شروع ک
ردن به گیم زدن . * بعد چند ساعت *
+ کوک من باید برم دستشویی .
_ اوکی برو منم برم خوراکی بیارم
تهیونگ رفت دستشویی.کوک هم رفت
آشپزخونه بعد موقع برگشت جفتشون از ی راه
اومدن . بهم برخورد کردن و افتادن روی هم
و نزدیک بود لب هاشون بهم بخوره.
+ وی من نمیتونم تکون بخورم
_ وایسا الان بلند میشم
بلند شدن *
+ معذرت میخوام وی
_ مهم نیست بریم ادامه بازی
+ اوک بریم
رفت سوپر مارکت تا انرژیزا بگیره . وقتی
داشت انتخاب میکرد اشتباهی به یک پسر
جوان برخورد کرد . کوک از آن معذرت خواهی
کرد اما اون همین جوری اونو نگاه میکرد .
کوک خداحافظی کرد و رفت سمت صندوق اون
فرد دنبالش راه افتاد کوک کم کم نگران شد و
بعد از خرید دوان دوان رفت سمت خونش
تهیونگ کوک رو دید رفت سمت اون پسری
که دنبال کوک بود و سیلی محکمی به اون
زد . کوک با گریه رفت سمت خونش تهیونگ
هم رفت دنبالش .
تهیونگ : هی حالت خوبه ؟
کوک : اوهوم خوبم ممنونم.
تهیونگ : خوبه که خوبی .
کوک : میگم میای بالا یکم گیم بزنیم ؟
تهیونگ : هیم بد ایده ای هم نیست .
کوک : پس زود باش بریم .
باهم رفتن داخل و نشستن روی مبل و شروع ک
ردن به گیم زدن . * بعد چند ساعت *
+ کوک من باید برم دستشویی .
_ اوکی برو منم برم خوراکی بیارم
تهیونگ رفت دستشویی.کوک هم رفت
آشپزخونه بعد موقع برگشت جفتشون از ی راه
اومدن . بهم برخورد کردن و افتادن روی هم
و نزدیک بود لب هاشون بهم بخوره.
+ وی من نمیتونم تکون بخورم
_ وایسا الان بلند میشم
بلند شدن *
+ معذرت میخوام وی
_ مهم نیست بریم ادامه بازی
+ اوک بریم
۸.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.