مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟕
ویو صبح
با حس گرم های بدن کوک بیدار شدم دیدم هنوز خوابه عین نی نی کوچولو ها ناز گوگولی خوابیده بود دلم براش غش رفت آروم دستم گذاشتم رو لپش بهش نگاه کردم یهوو لبم گذاشتم رو لبش یه مک ریز زدم لبم از رو لبش برداشتم و تو چشماش نگاه کردم
+ اممممم بیبی کوچولوم داشتم حال می کردم چرا لبتو برداشتنی(خواب آلود و صدای بم)
_(خنده ) عه که داشتنی حال می کردی
+اممممم(خواب آلود ات رو بغل کرد)
_جناب جئون شما چرا صبح ها آنقدر هات می شی؟
+(خنده با صدای بم)شاید بخاطر اینکه تو اینقدر خوشگلی
بعد منو بو*سید قشنگ رفتیم تو حس دست هام رو دور گردنش حلقه کردم اونم دیت هاش گذاشت رو کمرم بعد ۲۰ مین نفس کم آوردیم که از هم جدا شدیم
+پیشی کوچولو(صدای بم )
_آقا خرگوشه(کمی خجالت)
+عههه اینجوریه پس الان برم پرتت کنم تو استخر (خنده)
_یااا کوک نکنی هاااا
داشت نزدیکم میشد که گوشیم زنگ خورد
+ایششش حالم گرفته شد(حال گرفته)
_(خنده)
گوشیم برداشتم دیدم تهیونگه
ویو مکالمه شون
÷سلام اتم چطوری؟
_سلام تهیونگی خوبم تو چطوری نایون خوبه درد که نداره؟!
÷درد که داره ولی خب مراقبشم
_میگم دیشب معلومه قشنگ بهت خوش گذشته هاا(خنده)
÷آره عالی بود(خنده)
_جانم کار داشتی؟
÷آره خاستم بگم امروز نرو شرکت بابا گفت میره یه سری کار داره
_آها باشه
÷کار نداری؟
_نع
÷بس خدافس
_خدافس
پایان ویو مکالمه
_کوک من برم حموم بیام تهیونگ گفت بابام میره شرکت من لازم نیست برم
+باشه ،،، منم بیام آخه از تنهایی می ترسم
_عهههه برو بیرون(خنده)
+(خنده )باشه باشه
بعد رفتم حموم یه دوش ۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون که دیدم کوک نیست حتما رفته پایین لباسمو یه ست خوشگل عوض کردم موهامو خشک کردم از بالا بستم رفتم پایین با کوک صبحانه خوردیم امروز اصلا حوصله ورزش نداشتم پس
نرفتم باشگاه
+بیب می گم نمی باشگاه؟!
_نع امروز حوصله ندارم
+اممم پس چی کار کنیم؟!(افکار شیطانی)
_هی هی جناب جئون به اون فکر نکن(جدی)
+اههههههه باشه
+خب یه کاری کنیم حوصله م سر رفته
_نمیدونم میگم اون سگه مال توعه؟!
+کدوم؟ اینجا چند تا سگ داریم بیشتر برای کاری مافیایی مونه
_اون که بزرگه سیاهه بعد یکم قهوه ای عه یکم هم کیوته
+آها بم رو می گی آره اون مال منه
_پس چرا تو خونه نیست؟!
+آخه یکم بزرگه بعد گفتم می ترسی دیگه گذاشتم تو لونه اش بمونه
_میشه بیاری بیبنمش؟
+نع(جدی)
_تولوخدا(کیوت)
+نع می ترسی(جدی تر)
_کوکی من نمی ترسم تولوخدا(کیوت تر)
+اههههه باشه
_هورااااااااا
+(خنده)
کوک رفت بم رو آورد یا خداااا چقدر ترسناکه بدو بدو رفتم بغل کوک
+گفتم می ترسی
_نازه ولی...
بم پارس می کند
_جیغغغغغغغغغغغ
+عههههه بم بشین داری بیبی م رو می ترسونی
_میشه..بهش دست بزنم؟
+آره
آروم ناز کردم که ترسم ریخت و شروع کردم بازی کردن باهاش یکم گذشت که کوک گفت
+ات ولش کن بد بخت رو دیگه اون داره ازت می ترسه
_(خنده)
+میگم بیا بریم بیرون یکم خرید کنیم غذا بخوریم بگردیم دیگه
_اوک ایده خوبه میگم راستی تو نمی شرکت؟
+نع فعلا که بخاطر تو نرفتم گفتم امروز الکس جام باشه عااااا راستی مامانم گفت جونگ مین و نونا اومدن بریم اونجا
_باشه بریم ولی قلبش باید بریم خرید
+باشه آماده شو بریم
رفتم بالا یه کراپ بافت یاسی با یه شلوار سفید پوشیدم موهامو باز گذاشتم کتونی هام پوشیدم رفتم یه کرم ضد آفتاب با یه ریمل خط چشم زدم یکم هم تینت لب زدم کیف رو برداشتم رفتم پایین بعد سوار ماشین شدیم رفتیم مرکز خرید وارد مرکز خرید شدیم یکم گشتیم که کوک چند دس لباس خرید بعد رفتیم از رستوران پاساژ غذا خوردیم می خاستم برم تو یکی از مغازه ها که کوک گفت
+ات بیا بریم یه پاساژ دیگه
_چرا؟!
+تو بیا
_باشه
رفتیم اون پاساژ معروف و بزرگه که اسمش کریستال بود وقتی رفتیم داخل همه به کوک تعظیم می کردن تعجب کردم رفتم داخل یه مغازه دوتا لباس پسند کردم رفتیم که حساب کنیم خانمه گفت
! خب بانوی من ما از پارتنر صاحب پاساژ پول نمیگیریم
_صاحب پاساژ؟!
!بله دیگه آقای جئون جونگکوک
_برگامممم
+(خنده)
از اون کلی خرید کردم رفتیم خونه که رفتم آماده شم.....
گایز روح نباشید🌚🦋
اسلاید ۲ لباس ات
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟕
ویو صبح
با حس گرم های بدن کوک بیدار شدم دیدم هنوز خوابه عین نی نی کوچولو ها ناز گوگولی خوابیده بود دلم براش غش رفت آروم دستم گذاشتم رو لپش بهش نگاه کردم یهوو لبم گذاشتم رو لبش یه مک ریز زدم لبم از رو لبش برداشتم و تو چشماش نگاه کردم
+ اممممم بیبی کوچولوم داشتم حال می کردم چرا لبتو برداشتنی(خواب آلود و صدای بم)
_(خنده ) عه که داشتنی حال می کردی
+اممممم(خواب آلود ات رو بغل کرد)
_جناب جئون شما چرا صبح ها آنقدر هات می شی؟
+(خنده با صدای بم)شاید بخاطر اینکه تو اینقدر خوشگلی
بعد منو بو*سید قشنگ رفتیم تو حس دست هام رو دور گردنش حلقه کردم اونم دیت هاش گذاشت رو کمرم بعد ۲۰ مین نفس کم آوردیم که از هم جدا شدیم
+پیشی کوچولو(صدای بم )
_آقا خرگوشه(کمی خجالت)
+عههه اینجوریه پس الان برم پرتت کنم تو استخر (خنده)
_یااا کوک نکنی هاااا
داشت نزدیکم میشد که گوشیم زنگ خورد
+ایششش حالم گرفته شد(حال گرفته)
_(خنده)
گوشیم برداشتم دیدم تهیونگه
ویو مکالمه شون
÷سلام اتم چطوری؟
_سلام تهیونگی خوبم تو چطوری نایون خوبه درد که نداره؟!
÷درد که داره ولی خب مراقبشم
_میگم دیشب معلومه قشنگ بهت خوش گذشته هاا(خنده)
÷آره عالی بود(خنده)
_جانم کار داشتی؟
÷آره خاستم بگم امروز نرو شرکت بابا گفت میره یه سری کار داره
_آها باشه
÷کار نداری؟
_نع
÷بس خدافس
_خدافس
پایان ویو مکالمه
_کوک من برم حموم بیام تهیونگ گفت بابام میره شرکت من لازم نیست برم
+باشه ،،، منم بیام آخه از تنهایی می ترسم
_عهههه برو بیرون(خنده)
+(خنده )باشه باشه
بعد رفتم حموم یه دوش ۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون که دیدم کوک نیست حتما رفته پایین لباسمو یه ست خوشگل عوض کردم موهامو خشک کردم از بالا بستم رفتم پایین با کوک صبحانه خوردیم امروز اصلا حوصله ورزش نداشتم پس
نرفتم باشگاه
+بیب می گم نمی باشگاه؟!
_نع امروز حوصله ندارم
+اممم پس چی کار کنیم؟!(افکار شیطانی)
_هی هی جناب جئون به اون فکر نکن(جدی)
+اههههههه باشه
+خب یه کاری کنیم حوصله م سر رفته
_نمیدونم میگم اون سگه مال توعه؟!
+کدوم؟ اینجا چند تا سگ داریم بیشتر برای کاری مافیایی مونه
_اون که بزرگه سیاهه بعد یکم قهوه ای عه یکم هم کیوته
+آها بم رو می گی آره اون مال منه
_پس چرا تو خونه نیست؟!
+آخه یکم بزرگه بعد گفتم می ترسی دیگه گذاشتم تو لونه اش بمونه
_میشه بیاری بیبنمش؟
+نع(جدی)
_تولوخدا(کیوت)
+نع می ترسی(جدی تر)
_کوکی من نمی ترسم تولوخدا(کیوت تر)
+اههههه باشه
_هورااااااااا
+(خنده)
کوک رفت بم رو آورد یا خداااا چقدر ترسناکه بدو بدو رفتم بغل کوک
+گفتم می ترسی
_نازه ولی...
بم پارس می کند
_جیغغغغغغغغغغغ
+عههههه بم بشین داری بیبی م رو می ترسونی
_میشه..بهش دست بزنم؟
+آره
آروم ناز کردم که ترسم ریخت و شروع کردم بازی کردن باهاش یکم گذشت که کوک گفت
+ات ولش کن بد بخت رو دیگه اون داره ازت می ترسه
_(خنده)
+میگم بیا بریم بیرون یکم خرید کنیم غذا بخوریم بگردیم دیگه
_اوک ایده خوبه میگم راستی تو نمی شرکت؟
+نع فعلا که بخاطر تو نرفتم گفتم امروز الکس جام باشه عااااا راستی مامانم گفت جونگ مین و نونا اومدن بریم اونجا
_باشه بریم ولی قلبش باید بریم خرید
+باشه آماده شو بریم
رفتم بالا یه کراپ بافت یاسی با یه شلوار سفید پوشیدم موهامو باز گذاشتم کتونی هام پوشیدم رفتم یه کرم ضد آفتاب با یه ریمل خط چشم زدم یکم هم تینت لب زدم کیف رو برداشتم رفتم پایین بعد سوار ماشین شدیم رفتیم مرکز خرید وارد مرکز خرید شدیم یکم گشتیم که کوک چند دس لباس خرید بعد رفتیم از رستوران پاساژ غذا خوردیم می خاستم برم تو یکی از مغازه ها که کوک گفت
+ات بیا بریم یه پاساژ دیگه
_چرا؟!
+تو بیا
_باشه
رفتیم اون پاساژ معروف و بزرگه که اسمش کریستال بود وقتی رفتیم داخل همه به کوک تعظیم می کردن تعجب کردم رفتم داخل یه مغازه دوتا لباس پسند کردم رفتیم که حساب کنیم خانمه گفت
! خب بانوی من ما از پارتنر صاحب پاساژ پول نمیگیریم
_صاحب پاساژ؟!
!بله دیگه آقای جئون جونگکوک
_برگامممم
+(خنده)
از اون کلی خرید کردم رفتیم خونه که رفتم آماده شم.....
گایز روح نباشید🌚🦋
اسلاید ۲ لباس ات
۹.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.