خدمتکار شخصی
خدمتکار شخصی
p⁵
+:هه . فکر کرده کیه که اینجوری باهام حر...بارون!!
نهه حالا چطور برم عمارت
بعد از نیم ساعت ی تاکسی گیرم اومد خیس خیس بودم با کلی التماس سوارم کرد
رسیدم عمارت و رفتم داخل آجوما رو دیدم
اجوما:سلام دخترم.وای!چرا اینجوری ش..
+:چیز مهمی نیست اجوما راستی قهوه ارباب رو خودم میبرم
رفتم بالا لباسامو پوشیدم و رفتم که قهوه ارباب رو ببرم
تق تق تق(مثلاً صدای در🫡)
–:بیا تو
+: قهوه تونو آوردم
–:بزارش و برو
+:ارباب!میتونم باهاتون حرف بزنم؟
–:بگو!
+:خب.من میخوام استعفا بدم
–:چی شد.هه فکر کردی میزارم
+:ارباب من دیگه نمیخوام کار کنم مگه خودتون روز اول نگفتید هروقت که خسته شدم برم هان؟
–:برو فقط برو نمیخوام ببینمت
+:ممنون
رفتم وسایلامو جمع کردم و بردم پایین
ادامه دارد.........
p⁵
+:هه . فکر کرده کیه که اینجوری باهام حر...بارون!!
نهه حالا چطور برم عمارت
بعد از نیم ساعت ی تاکسی گیرم اومد خیس خیس بودم با کلی التماس سوارم کرد
رسیدم عمارت و رفتم داخل آجوما رو دیدم
اجوما:سلام دخترم.وای!چرا اینجوری ش..
+:چیز مهمی نیست اجوما راستی قهوه ارباب رو خودم میبرم
رفتم بالا لباسامو پوشیدم و رفتم که قهوه ارباب رو ببرم
تق تق تق(مثلاً صدای در🫡)
–:بیا تو
+: قهوه تونو آوردم
–:بزارش و برو
+:ارباب!میتونم باهاتون حرف بزنم؟
–:بگو!
+:خب.من میخوام استعفا بدم
–:چی شد.هه فکر کردی میزارم
+:ارباب من دیگه نمیخوام کار کنم مگه خودتون روز اول نگفتید هروقت که خسته شدم برم هان؟
–:برو فقط برو نمیخوام ببینمت
+:ممنون
رفتم وسایلامو جمع کردم و بردم پایین
ادامه دارد.........
۵.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.