fake

ا/ت:خواهش میکنم و مشکلی نیست خدانگهدار
کوک:خداحافظ
ویو کوک
بهش گفتم و رفتم تو دفترم و با چریونگ حرف میزدم
کوک:چریونگگگگ دیدیش دیدی چقدر خوشگل شده بود چقدر خوب بود من میخوامشششش
چریونگ:داداشی مید‌ونی که مامان بابا اینو نمی‌خوان
کوک:به درک من اونو میخوام و مال خودم میکنمش
چریونگ:اما تو باید با کلویی رابطه داشته باشی
کوک:کلویی من از کلویی خوشم نمیاد اینو بفهم
چریونگ:ولی
کوک:ولی نداره من کلویی نمیخوام من ا/ت رو میخوام و بی صبرانه منتظر پس‌فردام که ببینم چجوری لباس میپوشه
چریونگ:باشه داداشی من میرم خونه
کوک:باشه میتونی بری
پرش زمانی به پس‌فردا
ا/ت ویو
از خواب بیدار شدم ساعت ۸ صبح بود و جشن ساعت ۵ ظهر بود پس رفتم کافه صبحونه خوردم بعد رفتم یکی از بهترین پاساژ های آمریکا و یکی از بهترین لباسارو خریدم بعد رفتم سمت کتاب فروشی و یه چندتا کتاب گرفتم بعد رفتم ناخنامو ترمیم کردم ساعت شد ۲ زود رفتم خونه و رفتم حموم و اومدم شد ۳ یه آرایش خیلی غلیظ کردم و لباسمو پوشیدم لباسم یه لباس خیلی خیلی باز و کوتاه بود ساعت چهار شد یک ساعتم رفتم طول میکشه میشه پنج پس به موقع راه افتادم سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت لوکیشن........