وقتی مدرسه ها تعطیل بود خدا خدا میکردم که مدرسه ها زود با
وقتی مدرسه ها تعطیل بود خدا خدا میکردم که مدرسه ها زود باز شه تا کسی که دوسش دارم و جونمو بخاطرش میدمو ببینم قبل از اینکه مدرسه باز شه ازش پرسیدم اگه منو تو حیاط مدرسه ببینی چیکار میکنی؟! اونم گفت معلومه میام باهات حرف میزنم. منم خب گفتم اها خوبه پس. ولی حالا که روز اول مدرسه بود وقتی منو دید یجوری رفتار کرد که انگار منو ندیده و باهام حرف نزد و بهم نگاهم نکرد امروز خیلی رفتم پیشش و هی گفتم غلط کردم و... ولی اون گفت همونطور که فاطمه برام تموم شد تو هم بدتر از اون برام تموم شدی. امروز یه دختری تازه وارد مدرسه شده بود و تو کلاس ما تازه وارد بود پیش دوسم نشس دوسمم باهاش خیلی صمیمی شد و جایگاهمو به اون داده خیلی پشیمونم خیلی. امیدوارم یه شب بخوابم و هیچ وقت بیدار نشم هیچ وقت. ولی میخوام قبل از اینکه بمیرم برای اخرین بار باهاش حرف بزنم و لبخندهاشو ببینم و برای اخرین بارم که شده دلم میخواد بغلش کنم. اون حتی امروز نزاشت بهش دست بزنم امیدوارم با اون دوست جدید و با دوتا دوستی که از کودکستان باهم بودن خوش بگذرونه و منم مثل احمق ها بشینم نگاش کنم و در ظاهر بخندم ولی توی قلبم گریه کنم دلم برا دوستیمون با اون تنگ میشه کاشکی بتونم دوستیمونو یجوری درست کنم. 🥺😢
۴.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.