فیک وقتی با بهترین دوستت... 💔🥀
سلام ممن ا/ت هستم و ۲۴ سالمه دو ساله با شوگا ازدواج کردیم و من امروز فهمیدم که حاملم حال عجیبی داشتم خیلی خوشحال بودم میخواستم سریع برم شرکت شوگا و این خبر خوبو بهش بگم تا غافلگیر بشه سریع به تاکسی گرفتم ادرس شرکتو دادم بعد از ۳٠دقیه رسیدیم به شرکت پولشو دادم و رفتم تو
منشی: خانوم شما نمیتونید برید تو
ا/ت: اها اون موقع چرا
منشی: جلسه دارن
ا/ت: باشه
یکم قدم زدم منشی رفت و منم از سر کنجکاوی رفتم ببینم شوگا با کی قرار داره
گوشامو به در چسپوندم ولی صدا های ناجوری میشنیدم درو باز کردم و از گوشه ی در نگاه کردم انگار یه خنجر به قلبم فرو کردن قلبم درد میکرد بغض کردم چرا چرا من یعنی چی بهترین دوستم نینا با شوهرم که از جونمم بیشتر دوستش دارم سریع از اونجا رفتم
ن ن نمیشهههه نمیشهههه خدیاااا دروغههه دروغه واقعیت نداره شوگا همچین کاریو نمیکنههه دروغه یکی بگه دروغه خوابهههه همینطوری گریه میکردم دوستم بهترین دوستم که از بچگی باهم بودیم ولی شوگا دوستش داره اگه این خواستشه از زندگیش میرم بیرون سریع یه تاکسی گرفتمو رفتم خونه قلبم درد میکرد باید بهش میگفتم
پایان پارت اول
فالو ولایک و کامنت یادتون نره 🙂
فقط یه چیزی این داستانا واقعیت ندارن و ساخت ذهن نویسنده هس فکرای بد درمورد عصا نکنید 🙂✨
منشی: خانوم شما نمیتونید برید تو
ا/ت: اها اون موقع چرا
منشی: جلسه دارن
ا/ت: باشه
یکم قدم زدم منشی رفت و منم از سر کنجکاوی رفتم ببینم شوگا با کی قرار داره
گوشامو به در چسپوندم ولی صدا های ناجوری میشنیدم درو باز کردم و از گوشه ی در نگاه کردم انگار یه خنجر به قلبم فرو کردن قلبم درد میکرد بغض کردم چرا چرا من یعنی چی بهترین دوستم نینا با شوهرم که از جونمم بیشتر دوستش دارم سریع از اونجا رفتم
ن ن نمیشهههه نمیشهههه خدیاااا دروغههه دروغه واقعیت نداره شوگا همچین کاریو نمیکنههه دروغه یکی بگه دروغه خوابهههه همینطوری گریه میکردم دوستم بهترین دوستم که از بچگی باهم بودیم ولی شوگا دوستش داره اگه این خواستشه از زندگیش میرم بیرون سریع یه تاکسی گرفتمو رفتم خونه قلبم درد میکرد باید بهش میگفتم
پایان پارت اول
فالو ولایک و کامنت یادتون نره 🙂
فقط یه چیزی این داستانا واقعیت ندارن و ساخت ذهن نویسنده هس فکرای بد درمورد عصا نکنید 🙂✨
۴.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.