بیبی نازنین من پارت ۸ فصل دو
خ.خواهش میکنم ولم کن من میخوام برم پیش دازای سان، من درد دارم(گریه)
×اوه الان دازای سان میاد پیشت
نمیدونم چرا دلم براش سوخت(تقصیر شماهاست گفتید بالاخره چویا میمیره بیاید مهربون شد)
چیزمو در آوردم و رفتم یه کیسه آب گرم آوردم
گفتم
×پاشو بچه بریم حموم
*ن.نمیتونم راه بیام
×بیا بغلت کنم
*نمیخوام با تو بیام
×چویا خواستم مهربون باشم پس دوباره اون روی منو بالا نیار
*ب.باشه
×بردم گزاشتمش توی وان حموم آب گرم رو روشن کردم وخودمم نشستم توی وان
آروم آروم گریه میکرد
بهش گفتم:ششش چویا آروم
زیر دلشو آروم ماساژ دادم
گفتم:م.من به هیچکس تا حالا اینو نگفتم ولی
متاسفم بابت اذیت کردنت
امیدوارم بتونم جبرانش کنم
منو میبخشی؟
ببخشیدددد کمه
ولی بهتر از خمار موندنه
فرزندانم
حمایتاتون کم باشه پارت نمیدم
شرط:۶ تا لایک
۵ تا کامنت
۳۵ تا دنبال کننده
بوس
×اوه الان دازای سان میاد پیشت
نمیدونم چرا دلم براش سوخت(تقصیر شماهاست گفتید بالاخره چویا میمیره بیاید مهربون شد)
چیزمو در آوردم و رفتم یه کیسه آب گرم آوردم
گفتم
×پاشو بچه بریم حموم
*ن.نمیتونم راه بیام
×بیا بغلت کنم
*نمیخوام با تو بیام
×چویا خواستم مهربون باشم پس دوباره اون روی منو بالا نیار
*ب.باشه
×بردم گزاشتمش توی وان حموم آب گرم رو روشن کردم وخودمم نشستم توی وان
آروم آروم گریه میکرد
بهش گفتم:ششش چویا آروم
زیر دلشو آروم ماساژ دادم
گفتم:م.من به هیچکس تا حالا اینو نگفتم ولی
متاسفم بابت اذیت کردنت
امیدوارم بتونم جبرانش کنم
منو میبخشی؟
ببخشیدددد کمه
ولی بهتر از خمار موندنه
فرزندانم
حمایتاتون کم باشه پارت نمیدم
شرط:۶ تا لایک
۵ تا کامنت
۳۵ تا دنبال کننده
بوس
۱۰.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.