رابطه سوخته (Burnt relationship ) ༺༻
رابطه سوخته (Burnt relationship ) ༺༻
part ²⁰
چند دیقه وایستادیم ک چراغ سبز شد ماشینا با سرعت تموم میومدن چون ترافیک از اونجا به بعد باز میشد
داشتیم ماشینارو نگاه میکردیم ک چقدر دیگه موندن تا بتونیم رد شیم ک یه ماشین توی چالی ی آبی ک کنار ما بود رفت و آب پاشید سمتمون
منم جه هوآ رو به سمت خودم کشوندم و جلوش وایستادم تا آب بهش نخوره
ویو جه هوآ:
آقای مین بود بعد یکمی حرف زدن بلاخره چراغ سبز شد و ماشینا با حداکثر سرعتشون به سمت جلو میرفتن ک یه ماشین توی چاله آبی ک کنار ما بود اومد آباش داشت میریخت طرفم ک آقای مین منو کشید سمت خودش و جلوم وایستاد
تو اون موقع صدای قلبمو میشنیدم داشت تند تند میتپید
بابا تو چت شده
شاید برای اینه ک من زیاد از تماس فیزیکی خوشم نماید برا همینه
اره اره
✓حالت خوبه؟
♡عا... عا... ب.. بله ممنون
♡اما شما...
✓عا این مشکلی نیست تو شرکت لباس اضافی دارم
بعد از کم شدن ترافیک از خط عابر پیاده رد شدیم و رسیدیم به اونطرف خیابون
رنگم از صبح پریده بود هرچی سعی کردم با آرایش بپوشونمش اما نمیشد و باز معلوم بود
✓ ببخشید میتونم یه سوالی بپرسم؟
♡عا.. عا. . بله بفرمایید
✓ شما حالتون خوبه؟
♡من. ب...
اومدم بگم حالم خوبه ک عطیه ای زدم
عایییی الان چرا منو باید اونجوری ضایع کنی اخه چیشششش
✓ مث اینکه حالتون خوب نیست
♡عا نه من حالم... عچووو(عطسع زد😂)
♡من حالم... عچووو
✓*خندیدن*اخه شما چجوری میتونین کار کنین؟
♡نه من واقعا خوبم
✓ هعیی مشکلی نداره ک یکم دیرتر بریم شرکت مگ نه
♡ب.. بله؟
دستمو گرفت و منو برد توی یه رستوران خیابونی کوچولو....
part ²⁰
چند دیقه وایستادیم ک چراغ سبز شد ماشینا با سرعت تموم میومدن چون ترافیک از اونجا به بعد باز میشد
داشتیم ماشینارو نگاه میکردیم ک چقدر دیگه موندن تا بتونیم رد شیم ک یه ماشین توی چالی ی آبی ک کنار ما بود رفت و آب پاشید سمتمون
منم جه هوآ رو به سمت خودم کشوندم و جلوش وایستادم تا آب بهش نخوره
ویو جه هوآ:
آقای مین بود بعد یکمی حرف زدن بلاخره چراغ سبز شد و ماشینا با حداکثر سرعتشون به سمت جلو میرفتن ک یه ماشین توی چاله آبی ک کنار ما بود اومد آباش داشت میریخت طرفم ک آقای مین منو کشید سمت خودش و جلوم وایستاد
تو اون موقع صدای قلبمو میشنیدم داشت تند تند میتپید
بابا تو چت شده
شاید برای اینه ک من زیاد از تماس فیزیکی خوشم نماید برا همینه
اره اره
✓حالت خوبه؟
♡عا... عا... ب.. بله ممنون
♡اما شما...
✓عا این مشکلی نیست تو شرکت لباس اضافی دارم
بعد از کم شدن ترافیک از خط عابر پیاده رد شدیم و رسیدیم به اونطرف خیابون
رنگم از صبح پریده بود هرچی سعی کردم با آرایش بپوشونمش اما نمیشد و باز معلوم بود
✓ ببخشید میتونم یه سوالی بپرسم؟
♡عا.. عا. . بله بفرمایید
✓ شما حالتون خوبه؟
♡من. ب...
اومدم بگم حالم خوبه ک عطیه ای زدم
عایییی الان چرا منو باید اونجوری ضایع کنی اخه چیشششش
✓ مث اینکه حالتون خوب نیست
♡عا نه من حالم... عچووو(عطسع زد😂)
♡من حالم... عچووو
✓*خندیدن*اخه شما چجوری میتونین کار کنین؟
♡نه من واقعا خوبم
✓ هعیی مشکلی نداره ک یکم دیرتر بریم شرکت مگ نه
♡ب.. بله؟
دستمو گرفت و منو برد توی یه رستوران خیابونی کوچولو....
۴.۶k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.