روانی تو...
روانی تو...
با ترس بهش زل زده بودی.. همراه با چاقوی آغشته به خونش قدم قدم نزدیکت میشد و توهم با هر قدمش عقب میرفتی که به دیوار برخورد کردی ..
چاقوش رو انداخت زمین و به چشمای ترسیدت نگاه کرد: چرا ازم میترسی؟.. چون قاتل و روانیم؟
چون همه ی کسایی که اذیتت کردن و بهت نزدیک شدن رو به وحشتناک ترین شکل ممکن کشتم؟!
دست زخمیش رو روی گونت که حالا از اشک خیس شده بود گذاشت: من هرکسی رو که باعث شده اشک بریزی رو میکشم.. هرکس که اذیتت کنه.. اما تو فک کردی به خودتم قراره آسیب بزنم؟.. احمقانست!
قبل تو اینجوری نبود.. من حتی از اسم عشق هم نفرت داشتم.. اما تو.. تو اومدی و بهم یاد دادی تا استخون مبتلای ی آدم بودن یعنی چی..تو مکمل کشنده ی منی دختر کوچولو!..
من از دور فکر و ذکرم متعلق به تو بود.. چون میترسیدم که اذیت بشی.. بارها و بارها خواستم بهت بگم که چقدر عاشقتم.. نه.. میپرستمت!.. و با اینکه همه ی حرفامو آماده کرده بودم ولی انگار تک تک سلول های مغزم دستور نگاه کردنتو داده بودن..!
دستاش رو دور صورتت قاب کرد و به چشمای لرزونت بوسه ای زد : من تورو میبرم ی جای دور.. جایی که هیچکس نتونه دستش بهت برسه.. تا دیگه هیچکس باعث نشه قلب مهربونت درد بگیره.. میبرمت ی جایی که فقط خودمون دوتا باشیم.. کاری میکنم شاد ترین فرد دنیا بشی.. اگه.. اگه بخوای و بهم اعتماد کنی دخترم!
من بخاطر تو هرکاری میکنم.. هرکاری!
نوشتهای از 𝓀𝒾𝓂 𝓎
با ترس بهش زل زده بودی.. همراه با چاقوی آغشته به خونش قدم قدم نزدیکت میشد و توهم با هر قدمش عقب میرفتی که به دیوار برخورد کردی ..
چاقوش رو انداخت زمین و به چشمای ترسیدت نگاه کرد: چرا ازم میترسی؟.. چون قاتل و روانیم؟
چون همه ی کسایی که اذیتت کردن و بهت نزدیک شدن رو به وحشتناک ترین شکل ممکن کشتم؟!
دست زخمیش رو روی گونت که حالا از اشک خیس شده بود گذاشت: من هرکسی رو که باعث شده اشک بریزی رو میکشم.. هرکس که اذیتت کنه.. اما تو فک کردی به خودتم قراره آسیب بزنم؟.. احمقانست!
قبل تو اینجوری نبود.. من حتی از اسم عشق هم نفرت داشتم.. اما تو.. تو اومدی و بهم یاد دادی تا استخون مبتلای ی آدم بودن یعنی چی..تو مکمل کشنده ی منی دختر کوچولو!..
من از دور فکر و ذکرم متعلق به تو بود.. چون میترسیدم که اذیت بشی.. بارها و بارها خواستم بهت بگم که چقدر عاشقتم.. نه.. میپرستمت!.. و با اینکه همه ی حرفامو آماده کرده بودم ولی انگار تک تک سلول های مغزم دستور نگاه کردنتو داده بودن..!
دستاش رو دور صورتت قاب کرد و به چشمای لرزونت بوسه ای زد : من تورو میبرم ی جای دور.. جایی که هیچکس نتونه دستش بهت برسه.. تا دیگه هیچکس باعث نشه قلب مهربونت درد بگیره.. میبرمت ی جایی که فقط خودمون دوتا باشیم.. کاری میکنم شاد ترین فرد دنیا بشی.. اگه.. اگه بخوای و بهم اعتماد کنی دخترم!
من بخاطر تو هرکاری میکنم.. هرکاری!
نوشتهای از 𝓀𝒾𝓂 𝓎
۴۶۰
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.