سناریو بیبلید
اگه روی پاشون دراز بکشید و سرتون بخوره به ک*یرشون
والت:توی پارک رفته بودید گردش و روی چمنا روی پای والت دراز کشیدی که حس کردی سرت به یک چیزی خورده.
والت: هه ا/ت میشه چند لحظه بلند شی( از خجالت سرخ سرخ شد)
ا/ت: مگه چی شده؟
والت: لطفا بلند شو جان مادرت بلند شو( ک*یرش له شد بلند شو جان مادرت)
شو: روی تخت دراز کشیده بودی و خوابت هم سنگین بود که شو حس کرد که سرت به ک*یرش خورده( نه دلش میومد بیدارت کنه از طرفی هم داشت از درد میمرد) آخرشم سرتو از روی پاش برداشت و توی آشپزخونه تا حد مرگ به خودش خندید.
لویی: روی مبل با لویی روی پاش دراز کشیدی اما متوجه این نشدی که سرت روی چیه لویی هم که با درد مشکلی نداره پس به خوبی و خوشی تموم شد.
فیری: (وقتی جفتتون خوابید چی میخواید بفهمید) اما وقتی فیری بیدار شد تا چند وقت راه رفتن براش سخت شد.
آیگر: یک بار بنا به دلیلی از شدت ناراحتی پریدی روی پای آیگر و پیشونیت خورد به ک*یرش (بدبخت هم که ترکید از درد) وقتی گریت قطع شد آیگر گفت میخواد میخواد برات آب بیاره ولی رفت دستشویی که ببینه چیزیش شده یا نه
والت:توی پارک رفته بودید گردش و روی چمنا روی پای والت دراز کشیدی که حس کردی سرت به یک چیزی خورده.
والت: هه ا/ت میشه چند لحظه بلند شی( از خجالت سرخ سرخ شد)
ا/ت: مگه چی شده؟
والت: لطفا بلند شو جان مادرت بلند شو( ک*یرش له شد بلند شو جان مادرت)
شو: روی تخت دراز کشیده بودی و خوابت هم سنگین بود که شو حس کرد که سرت به ک*یرش خورده( نه دلش میومد بیدارت کنه از طرفی هم داشت از درد میمرد) آخرشم سرتو از روی پاش برداشت و توی آشپزخونه تا حد مرگ به خودش خندید.
لویی: روی مبل با لویی روی پاش دراز کشیدی اما متوجه این نشدی که سرت روی چیه لویی هم که با درد مشکلی نداره پس به خوبی و خوشی تموم شد.
فیری: (وقتی جفتتون خوابید چی میخواید بفهمید) اما وقتی فیری بیدار شد تا چند وقت راه رفتن براش سخت شد.
آیگر: یک بار بنا به دلیلی از شدت ناراحتی پریدی روی پای آیگر و پیشونیت خورد به ک*یرش (بدبخت هم که ترکید از درد) وقتی گریت قطع شد آیگر گفت میخواد میخواد برات آب بیاره ولی رفت دستشویی که ببینه چیزیش شده یا نه
۱.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.