(:Waiting for a way to escape and forget):
(:Waiting for a way to escape and forget):
پارت⑧①
(نیم ساعت بعد)
رزا:نه من حساب میکنم
جونگکوک:نههه خودم حساب میکنم
رزا:مگر اینکه از جنازم رد شی
جونگکوک:رد نمیشم ولی توام حساب نمیکنی من میکنم
رزا:نخیر من حساب میکنم
جونگکوک:حرفشم نزن
رزا:حرفشم میزنم
جونگکوک:اینجوری نمیشه سنگ کاغذ قیچی بازی میکنیم
رزا:باشه سنگ کاغذ قیچی
جونگکوک:✊🏻
رزا:✊🏻
جونگکوک:سنگ کاغذ قیچی
رزا:✌🏻
جونگکوک:✋🏻
رزا:Sí😝(آره)
جونگکوک:اوکی ولی نگفتم برنده حساب میکنه یا بازنده😝
رزا:😐
جونگکوک:پس م...
رزا:حساب کردم😝
جونگکوک:😐میزاشتی بگم پس من حساب میکنم بعد
رزا: فعلاً که نذاشتم امیدوارم دفعه ی بعدیم نزارم☺️
(چند روز بعد)
رزا ویو
صبح با جونگکوک برای پیاده روی رفته بودیم بیرون (راستی جونگکوک،رزا،کارلوس و رامونا رفتن اسپانیا)که یه خونه توجه ام رو جلب کرد خیلی آشنا بود اما نمیدونم چرا ولی به سرم زد که برم اون خون رو از نزدیک ببینم چ...چی؟😮یعنی این وا...واقعا خودشه؟
من برم علوم و فارسیم رو مرور کنم بیام
فعلا خداحاففففففففظ😂
پارت⑧①
(نیم ساعت بعد)
رزا:نه من حساب میکنم
جونگکوک:نههه خودم حساب میکنم
رزا:مگر اینکه از جنازم رد شی
جونگکوک:رد نمیشم ولی توام حساب نمیکنی من میکنم
رزا:نخیر من حساب میکنم
جونگکوک:حرفشم نزن
رزا:حرفشم میزنم
جونگکوک:اینجوری نمیشه سنگ کاغذ قیچی بازی میکنیم
رزا:باشه سنگ کاغذ قیچی
جونگکوک:✊🏻
رزا:✊🏻
جونگکوک:سنگ کاغذ قیچی
رزا:✌🏻
جونگکوک:✋🏻
رزا:Sí😝(آره)
جونگکوک:اوکی ولی نگفتم برنده حساب میکنه یا بازنده😝
رزا:😐
جونگکوک:پس م...
رزا:حساب کردم😝
جونگکوک:😐میزاشتی بگم پس من حساب میکنم بعد
رزا: فعلاً که نذاشتم امیدوارم دفعه ی بعدیم نزارم☺️
(چند روز بعد)
رزا ویو
صبح با جونگکوک برای پیاده روی رفته بودیم بیرون (راستی جونگکوک،رزا،کارلوس و رامونا رفتن اسپانیا)که یه خونه توجه ام رو جلب کرد خیلی آشنا بود اما نمیدونم چرا ولی به سرم زد که برم اون خون رو از نزدیک ببینم چ...چی؟😮یعنی این وا...واقعا خودشه؟
من برم علوم و فارسیم رو مرور کنم بیام
فعلا خداحاففففففففظ😂
۱۴.۰k
۱۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.