پارت 3
پارت 3
با گریه دوییدم بالا دیدم ته نشسته رو کانا په ی تو راهرو دوویدم تو اتاق نشستم گریه ک دم که دیدم ته اومد داخل (علامت ات+ علامت ته _)
_:ات خوبی؟
+:هق ته بابام نمیخواد هق کنارت... باشم نمیتونم هق.. تحمل کنم باید کات کنیم هق(با گریه ی شدید)
_:نمیشه ات بلند شو میریم کره اونجا تنهاییم (نسبتا عصبی)
ات ویو
بلند شدیم رفتیم پایین یه نامه واسه مامانم نوشتم و رفتیم فرود گاه با جت شخصی یه ته برگشتیم کره
(پرش زمانی به کره سعول)
رفتیم خونه که
+:ته من نمیتونم من اموزشگاهم سال بعد هق اموزشگاهم تموم میشه هق.... به گفته ی بابام باید برم بوسان هق ببخشید
_:ات صبر کن (گریه)
ات ویو از خونه زدم بیرون
این داستان ادامه دارد
شرط:
10 تا لایک
با گریه دوییدم بالا دیدم ته نشسته رو کانا په ی تو راهرو دوویدم تو اتاق نشستم گریه ک دم که دیدم ته اومد داخل (علامت ات+ علامت ته _)
_:ات خوبی؟
+:هق ته بابام نمیخواد هق کنارت... باشم نمیتونم هق.. تحمل کنم باید کات کنیم هق(با گریه ی شدید)
_:نمیشه ات بلند شو میریم کره اونجا تنهاییم (نسبتا عصبی)
ات ویو
بلند شدیم رفتیم پایین یه نامه واسه مامانم نوشتم و رفتیم فرود گاه با جت شخصی یه ته برگشتیم کره
(پرش زمانی به کره سعول)
رفتیم خونه که
+:ته من نمیتونم من اموزشگاهم سال بعد هق اموزشگاهم تموم میشه هق.... به گفته ی بابام باید برم بوسان هق ببخشید
_:ات صبر کن (گریه)
ات ویو از خونه زدم بیرون
این داستان ادامه دارد
شرط:
10 تا لایک
۹.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.