mysterious p۱۰
با تعجب گفت
" تهیونگ، یادت نمیاد؟ لیلی کوچولو!" Katrin
برگشت سمتش
اما دیگه دیر بود، به زور لبخند زد و اشاره ای به گوشه سالن کرد
" کاترین عزیزم میتونم برم بشینم؟ صدای موزیک اذیتم میکنه" Lidia
" باشه عزیزم برو ، ته بیا بریم به بقیه مهمونا برسیم" Katrin
به زور از نگاه کردن به دختری که عشق بچگیش بود دل کند و با کاترین هم قدم شد
عصبی بود ، خیلی زیاد ... باورش نمیشد تمام مدت این دختر پیشش بود و نفهمید
نفس گرفت تا بغضش پایین بره
" لیدیا" Antoni
با صدای پشت سرش برگشت، آنتونی بود!
" تو هم اینجایی؟" Lidia
خندید و صندلی کنارش نشست
" به هر حال منم دوست تهیونگم مگه میشه نیام؟" Antoni
لبخند زد و چیزی نگفت ؛ چند دقیقه ای توی سکوت گذشت که با دیدن نگاه تیز کیم از جاش بلند شد و تند تند لب زد
" من..من برم سرویس" Lidia
پا تند کرد و سمت سرویس رفت، در و باز کرد و نفس عمیقی کشید مشت آب خنکی به صورتش پاشید و آروم لای در سرویس رو باز کرد که دستش کشیده شد و به اجبار بیرون اومد
چشمای عصبی تهیونگ باعث ساکت شدنش میشد و سعی میکرد مچ دستش رو بیرون بیاره
دور ترین اتاقی که می تونست بردش و در رو بست و تیز برگشت سمتش
" کاترین چی میگه؟ دختری که من میشناختم بخاطر عمل گوشش رفت خارج کشور ولی تو کی هستی" teahyung
لبخند زد ، موهاش رو پشت گوش داد و اشاره ای به سمعک داخل گوشش کرد
" همونم ، فقط اسمم رو عوض کردم" Lidia
بدنش شل شد ، ناباور نگاهی به سمعک داخل گوشش کرد،راست می گفت این دختر همونی بود که ۸ سال پیش عاشقش شد ...
" لیلی...." teahyung
با بغض لبخند زد و یقه لباسش رو مرتب کرد
" خیلی خوشحالم واست" Lidia
" تهیونگ، یادت نمیاد؟ لیلی کوچولو!" Katrin
برگشت سمتش
اما دیگه دیر بود، به زور لبخند زد و اشاره ای به گوشه سالن کرد
" کاترین عزیزم میتونم برم بشینم؟ صدای موزیک اذیتم میکنه" Lidia
" باشه عزیزم برو ، ته بیا بریم به بقیه مهمونا برسیم" Katrin
به زور از نگاه کردن به دختری که عشق بچگیش بود دل کند و با کاترین هم قدم شد
عصبی بود ، خیلی زیاد ... باورش نمیشد تمام مدت این دختر پیشش بود و نفهمید
نفس گرفت تا بغضش پایین بره
" لیدیا" Antoni
با صدای پشت سرش برگشت، آنتونی بود!
" تو هم اینجایی؟" Lidia
خندید و صندلی کنارش نشست
" به هر حال منم دوست تهیونگم مگه میشه نیام؟" Antoni
لبخند زد و چیزی نگفت ؛ چند دقیقه ای توی سکوت گذشت که با دیدن نگاه تیز کیم از جاش بلند شد و تند تند لب زد
" من..من برم سرویس" Lidia
پا تند کرد و سمت سرویس رفت، در و باز کرد و نفس عمیقی کشید مشت آب خنکی به صورتش پاشید و آروم لای در سرویس رو باز کرد که دستش کشیده شد و به اجبار بیرون اومد
چشمای عصبی تهیونگ باعث ساکت شدنش میشد و سعی میکرد مچ دستش رو بیرون بیاره
دور ترین اتاقی که می تونست بردش و در رو بست و تیز برگشت سمتش
" کاترین چی میگه؟ دختری که من میشناختم بخاطر عمل گوشش رفت خارج کشور ولی تو کی هستی" teahyung
لبخند زد ، موهاش رو پشت گوش داد و اشاره ای به سمعک داخل گوشش کرد
" همونم ، فقط اسمم رو عوض کردم" Lidia
بدنش شل شد ، ناباور نگاهی به سمعک داخل گوشش کرد،راست می گفت این دختر همونی بود که ۸ سال پیش عاشقش شد ...
" لیلی...." teahyung
با بغض لبخند زد و یقه لباسش رو مرتب کرد
" خیلی خوشحالم واست" Lidia
۳۸.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.