وانشات خونآشامی ~آشنایی خونین ~pt4
ا. ت: فردا میرم پیش یه دوستم که تحقیقات گیاهو اینا رو انجام میده تا پس فردا شما هم کاراتونو تموم کنین بریم ثبت نام.......
جیهیو: عا اره راس میگی... باید عجله کنیم
رفتی خوابیدی
بین: این چیزیش شده... نمیگه به ما
سانها: اره
*نصف شب*
با جیغ از خواب پریدی
همه اودن تو اتاق
و زدی زیر گریه
کابوس دیده بودی
نمیدونستی چرا اشکات میومدن
همه سعی کردن ارومت کنن
و نایون شب پیشت خابید
روز بعدش رفتی پیش دوستت تا درموردش تحقیق کنی
و تحقیقاتتونو انجام دادین
و پس فرداش رفتین و همتون قبول شدین
و هر شب همون وضع ادامه داش
کابوس میدی
همش میترسیدی
مثل جن زده ها شده بودی
وقتی بیرون بودی:
سانها: این چیزیش شده.... مثل.....
جیهیو: مثل جن زده ها شده!.....
سانها: اونطوری شده دیگه
بین: جروبحث نکنین.... باید ببریمش دکتر.... اصلا چرا دکتر شما دوتا دخترین بهتر باید باهاش صمیمی باشین... چرا کاری نمیکنین..
جیهیو: مگه کاری نمیکنیم.... میگه من خوبم .....
نایون: من اینبار میدونم چطور باهاش حرف بزنم
بین: پس باشه حرف بزن.... شاید تونستی کمکش کنی......
شب اومدی خونه دیدی غذا رو چیدن رو میز
خونه تروتمیز
همه دارن ازت استقبال میکنن
ا. ت: چی شده..... تولدمه یادم رفته😄
جیهیو: واااا.... ما همیشه اینطوریم.... این تویی که این روزا عوض شدی
ا. ت: هاااا
که همه باهم خندیدن
شام خوردین رفتی تو اتاقت
نشسته بودی رو تخت که نایون درو زد
نایون: میتونم بیام تو؟
ا. ت: البته.. بیا
اومد کنارت نشست
هر کاری کرد چیزی بهش نگفتی
و بعدش رف
جیهیو: چیشد... چیشد... چی گف
بین: بزار حرف بزنه دیه
نایون: هیچی نگفت...
سانها: وااا این دختر چرا اینطوری میکنه
بین: باید هرجوری شده کمکش کنیم .... همیشه سعی کنیم خوشحال نگهش داریم شاید چیزی گف
جیهیو: اره اره
*روز بعدش بیرون کار داشتی دیر رفتی خونه*
همه چراغا خاموش بودن درو باز کردی
ا. ت: اینا کجا رفتن به من نگفتن
و داشتی دنبال پریز میگشتی که برقارو روشن کنی که دستت مثل اینکه خیس شد
چراغا رو باز کردی
که یهویی دست و پات سست شدن افتادی زمین جیغ کشیدی
همه خونین شده افتاده بودن زمین
خونه کلا خونی شده بود
دونه دونه همشونو صدا میزدی
ا. ت: پاشین لعنتیا اگه این یه شوخیه... شوخیه خیلی بدیه... پااااشین
که..
چشاتو باز کردی دیدی تو یه اتاق خیلی بزرگ و عجیب غریبی هستی
وـ.......
جیهیو: عا اره راس میگی... باید عجله کنیم
رفتی خوابیدی
بین: این چیزیش شده... نمیگه به ما
سانها: اره
*نصف شب*
با جیغ از خواب پریدی
همه اودن تو اتاق
و زدی زیر گریه
کابوس دیده بودی
نمیدونستی چرا اشکات میومدن
همه سعی کردن ارومت کنن
و نایون شب پیشت خابید
روز بعدش رفتی پیش دوستت تا درموردش تحقیق کنی
و تحقیقاتتونو انجام دادین
و پس فرداش رفتین و همتون قبول شدین
و هر شب همون وضع ادامه داش
کابوس میدی
همش میترسیدی
مثل جن زده ها شده بودی
وقتی بیرون بودی:
سانها: این چیزیش شده.... مثل.....
جیهیو: مثل جن زده ها شده!.....
سانها: اونطوری شده دیگه
بین: جروبحث نکنین.... باید ببریمش دکتر.... اصلا چرا دکتر شما دوتا دخترین بهتر باید باهاش صمیمی باشین... چرا کاری نمیکنین..
جیهیو: مگه کاری نمیکنیم.... میگه من خوبم .....
نایون: من اینبار میدونم چطور باهاش حرف بزنم
بین: پس باشه حرف بزن.... شاید تونستی کمکش کنی......
شب اومدی خونه دیدی غذا رو چیدن رو میز
خونه تروتمیز
همه دارن ازت استقبال میکنن
ا. ت: چی شده..... تولدمه یادم رفته😄
جیهیو: واااا.... ما همیشه اینطوریم.... این تویی که این روزا عوض شدی
ا. ت: هاااا
که همه باهم خندیدن
شام خوردین رفتی تو اتاقت
نشسته بودی رو تخت که نایون درو زد
نایون: میتونم بیام تو؟
ا. ت: البته.. بیا
اومد کنارت نشست
هر کاری کرد چیزی بهش نگفتی
و بعدش رف
جیهیو: چیشد... چیشد... چی گف
بین: بزار حرف بزنه دیه
نایون: هیچی نگفت...
سانها: وااا این دختر چرا اینطوری میکنه
بین: باید هرجوری شده کمکش کنیم .... همیشه سعی کنیم خوشحال نگهش داریم شاید چیزی گف
جیهیو: اره اره
*روز بعدش بیرون کار داشتی دیر رفتی خونه*
همه چراغا خاموش بودن درو باز کردی
ا. ت: اینا کجا رفتن به من نگفتن
و داشتی دنبال پریز میگشتی که برقارو روشن کنی که دستت مثل اینکه خیس شد
چراغا رو باز کردی
که یهویی دست و پات سست شدن افتادی زمین جیغ کشیدی
همه خونین شده افتاده بودن زمین
خونه کلا خونی شده بود
دونه دونه همشونو صدا میزدی
ا. ت: پاشین لعنتیا اگه این یه شوخیه... شوخیه خیلی بدیه... پااااشین
که..
چشاتو باز کردی دیدی تو یه اتاق خیلی بزرگ و عجیب غریبی هستی
وـ.......
۴۱.۰k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.