اینجا عشق ممنوع است «پارت۱۳»
مایکی:کی؟من؟چی؟...نه..ببین...تو....بعد اون...
زدم زیر خنده که تعجب کرد و بهم زل زد.
ساکورا:مایکی تو واقعا بامزه ای.
لبخندی زد.
ساکورا:ممنون بابت اینکه ازم دفاع کردی ولی لازم نبود به هر حال خوب کردی اومدی وگرنه ممکن بود بد بشه.
مایکی:هوم؟منظورت چیه؟
ساکورا:مایکی میتونم بگم که کتک زدن ده تا مرد ب قد و قواره اون برام کاری نداره،ولی من آدمی هستم ک کوتاه میام،اگر چند ثانیه دیرتر مبومدی صبرم تموم میشد.
مایکی:یعنی میخای بگی تو مبارزه خوبی؟
ساکورا:رو دست ندارم،میتونی ی بار امتحان کنی.
یهو یادم ب دستم افتاد،انگار از اون موقع تا حالا گرم بودم.نگاه به دستم کردم،قرمز شده بود،اگر بیشتر میگذشت تاول میزد.مایکی هم متوجه دستم شد.
مایکی:ساکورااا....دستت.
ساکورا:آره...غذا ریخت رو دستم.
فوری با عجله پاشد.
ساکورا:کجا؟
مایکی:میرم یخ بیارم.
فوری دوید و بازم غیبش زد...بعد از چند دقیقه با ی پلاستیک یخ و ی پانسمان پیداش شد.نشست رو نیمکت و روشو کرد طرف من.و دستشو دراز کرد.
مایکی:دستتو بیار.
زدم زیر خنده که تعجب کرد و بهم زل زد.
ساکورا:مایکی تو واقعا بامزه ای.
لبخندی زد.
ساکورا:ممنون بابت اینکه ازم دفاع کردی ولی لازم نبود به هر حال خوب کردی اومدی وگرنه ممکن بود بد بشه.
مایکی:هوم؟منظورت چیه؟
ساکورا:مایکی میتونم بگم که کتک زدن ده تا مرد ب قد و قواره اون برام کاری نداره،ولی من آدمی هستم ک کوتاه میام،اگر چند ثانیه دیرتر مبومدی صبرم تموم میشد.
مایکی:یعنی میخای بگی تو مبارزه خوبی؟
ساکورا:رو دست ندارم،میتونی ی بار امتحان کنی.
یهو یادم ب دستم افتاد،انگار از اون موقع تا حالا گرم بودم.نگاه به دستم کردم،قرمز شده بود،اگر بیشتر میگذشت تاول میزد.مایکی هم متوجه دستم شد.
مایکی:ساکورااا....دستت.
ساکورا:آره...غذا ریخت رو دستم.
فوری با عجله پاشد.
ساکورا:کجا؟
مایکی:میرم یخ بیارم.
فوری دوید و بازم غیبش زد...بعد از چند دقیقه با ی پلاستیک یخ و ی پانسمان پیداش شد.نشست رو نیمکت و روشو کرد طرف من.و دستشو دراز کرد.
مایکی:دستتو بیار.
۲.۳k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.