پارت ۶
پارت ۶
#لیسا
من" سیلامممم خوبید
رزی " جنی " خوبین تو خوبی
من " ممنون
جیسو" سلامممممممممم
رزی جنی " سلام
من " بیاین تو دیگ
جنی " باش فقط تهیونگ جیمین کوک و جین هم هستن
جیسو لیسا " وای نههههههه 😱😱😨
سریع با جیسو وسایلو جمع کردیم از تراس پرت کردیم بیرون
جیسو " بگو بیان
رزی" بچه هاااا بیاینننننن
من" آرامتر
رزی " روش کار میکنم
لیسا" 😐
اومدن تو سلام کردیم نشستن رو مبل منم رفتم آشپز خونه شربت ریختم
اول جین بعد ته بعد جیسو بعد رزی و جنی بعد جیمین وقتی رسیدمبه کوک قلبم تند تند میزند💓💓
کوک" نه نمیخورم
من " باش
ذهن کوک
درس نزدیکم بود قیافشو از نزدیک دیدمقلبم داره تند میزنه ....
یعنی من عاشق شدم
من" هوی کوک کوک
کوک" بلهههه
من"کجایی خوبی
کوک " آره نشستم پیش جنی و کوک
یعنی وسطشوننننن
جین " خب امروز چیکار کنیم
جیسو " نمیدونم
من " بنظرم اگه موافقین بریم سینماااا
همه " آرههههه
کوک" بچه ها ساعت ۱۲ نیم فیلم ترسناک میده بریم ببینم
همه " آرهههه
جیسو" جنی باش ما میریم صبحونه بیارم
جیسو جنی رفتن صبحونه بیارن منو رزی رفتیم کمکشون میزو چیدیم خوردیمممم
ته " بچه ها ساعت ۱۰ نیم آماده بشید سریععع
دخترا" باش
رفتیمتو اتاق لباسو عوض کردم
(عکس لباساشو میزارم )
موهامو دم اسبی بستم فقط خط چشم کشیدیم
رفتم پایین
کوک " آماده اید
همه " آره
کوک "پس بریممم
من رزی رفتیم تو ماشین کوک و جیمین اومده جیسو جنی جین رفتن تو ماشین ته
رفتیم تو سینماااا کوک آهنگ گذاشت بود بلند کرده رزی داش گوش میداد من تو گوشی بودم
رزی " لیسا چیزی شده
من" نههه یه خورده کسلم از موقع که رفتید باجیسو تا خود صبح بیدار بودیم فیلم دیدم
جیمین " بخواب
من " نمی تونم
کوک " دختران پسران به شهربازی رسیدیم ......
پیاده شدیم کوک پارک کرد
جنی " خب بلیت کی میخره
من " من میخرم
ته" هممون پول بدین به لیسا
پولشون دادم با رزی رفتیم بیلیت گرفتم
دادم به بچه ها نشستیم من پیش رزی بودم اینورم کوک بود اینور رزی بقل رزی جییمن بود
فیلم شروع شد منو رزی از اول تا اخرش دست گرفته بودیمبقل هم بودیم
کوک جیمین زدن زیر خنده
جیمینکوک " ترسیدین
رزی " ۱۰۰ درصد
من " واییییی
جیمین رزی بقل کرد منماون وسط نشسته بودم که کوک دستم گرفته خیلی حس خوبی داش❤❤
خوب بوددددددد تو کامنت بهم بگین
#لیسا
من" سیلامممم خوبید
رزی " جنی " خوبین تو خوبی
من " ممنون
جیسو" سلامممممممممم
رزی جنی " سلام
من " بیاین تو دیگ
جنی " باش فقط تهیونگ جیمین کوک و جین هم هستن
جیسو لیسا " وای نههههههه 😱😱😨
سریع با جیسو وسایلو جمع کردیم از تراس پرت کردیم بیرون
جیسو " بگو بیان
رزی" بچه هاااا بیاینننننن
من" آرامتر
رزی " روش کار میکنم
لیسا" 😐
اومدن تو سلام کردیم نشستن رو مبل منم رفتم آشپز خونه شربت ریختم
اول جین بعد ته بعد جیسو بعد رزی و جنی بعد جیمین وقتی رسیدمبه کوک قلبم تند تند میزند💓💓
کوک" نه نمیخورم
من " باش
ذهن کوک
درس نزدیکم بود قیافشو از نزدیک دیدمقلبم داره تند میزنه ....
یعنی من عاشق شدم
من" هوی کوک کوک
کوک" بلهههه
من"کجایی خوبی
کوک " آره نشستم پیش جنی و کوک
یعنی وسطشوننننن
جین " خب امروز چیکار کنیم
جیسو " نمیدونم
من " بنظرم اگه موافقین بریم سینماااا
همه " آرههههه
کوک" بچه ها ساعت ۱۲ نیم فیلم ترسناک میده بریم ببینم
همه " آرهههه
جیسو" جنی باش ما میریم صبحونه بیارم
جیسو جنی رفتن صبحونه بیارن منو رزی رفتیم کمکشون میزو چیدیم خوردیمممم
ته " بچه ها ساعت ۱۰ نیم آماده بشید سریععع
دخترا" باش
رفتیمتو اتاق لباسو عوض کردم
(عکس لباساشو میزارم )
موهامو دم اسبی بستم فقط خط چشم کشیدیم
رفتم پایین
کوک " آماده اید
همه " آره
کوک "پس بریممم
من رزی رفتیم تو ماشین کوک و جیمین اومده جیسو جنی جین رفتن تو ماشین ته
رفتیم تو سینماااا کوک آهنگ گذاشت بود بلند کرده رزی داش گوش میداد من تو گوشی بودم
رزی " لیسا چیزی شده
من" نههه یه خورده کسلم از موقع که رفتید باجیسو تا خود صبح بیدار بودیم فیلم دیدم
جیمین " بخواب
من " نمی تونم
کوک " دختران پسران به شهربازی رسیدیم ......
پیاده شدیم کوک پارک کرد
جنی " خب بلیت کی میخره
من " من میخرم
ته" هممون پول بدین به لیسا
پولشون دادم با رزی رفتیم بیلیت گرفتم
دادم به بچه ها نشستیم من پیش رزی بودم اینورم کوک بود اینور رزی بقل رزی جییمن بود
فیلم شروع شد منو رزی از اول تا اخرش دست گرفته بودیمبقل هم بودیم
کوک جیمین زدن زیر خنده
جیمینکوک " ترسیدین
رزی " ۱۰۰ درصد
من " واییییی
جیمین رزی بقل کرد منماون وسط نشسته بودم که کوک دستم گرفته خیلی حس خوبی داش❤❤
خوب بوددددددد تو کامنت بهم بگین
۵۴.۸k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.