کاش هرگز دلتان مثل دلم خون نشود
کاش هرگز دلتان مثل دلم خون نشود
کاش لیلای دگر عاشق مجنون نشود
آخر عشق به جز حسرت و ویرانی نیست
کاش در سینه من عشق تو قانون نشود
شده یکبار تو هم از نظرت برگردی
رای و تصمیم تو هرگز که دگرگون نشود
من نبوسیده تو را تا به ابد میخواهم
از سرم حسرت لب های تو بیرون نشود
گرچه از چشم تو جز غصه نشد سهم دلم
باز ای کاش که چشمان تو محزون نشود
دل من نزد دو ابروی سیاهت گرو است
این دوتاچشم سیاهم به تو مدیون نشود
مثل آن ماهی مرده که به روی آب است
بعد مرگم جسد از داغ تو مدفون نشود
کاش لیلای دگر عاشق مجنون نشود
آخر عشق به جز حسرت و ویرانی نیست
کاش در سینه من عشق تو قانون نشود
شده یکبار تو هم از نظرت برگردی
رای و تصمیم تو هرگز که دگرگون نشود
من نبوسیده تو را تا به ابد میخواهم
از سرم حسرت لب های تو بیرون نشود
گرچه از چشم تو جز غصه نشد سهم دلم
باز ای کاش که چشمان تو محزون نشود
دل من نزد دو ابروی سیاهت گرو است
این دوتاچشم سیاهم به تو مدیون نشود
مثل آن ماهی مرده که به روی آب است
بعد مرگم جسد از داغ تو مدفون نشود
۱.۳k
۲۹ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.