ادامه رمان. پارت 11
گفت. که. آقا معلم عاشق نگین شده
با تعجب و غم گفتم کی گفته
گفت خوب همش نگاهش سمت اونه و همیشه به چشاش نگاه می کنه. بغض کردم من اولین باره عاشق شدم حالا وای خدا باورم نمیشه یعنی چی کی نگاه کرد من که ندیدم ایعنی ممکنه
که دوستم زد روی شونم گفت چیه. گفتم هیچی گفت بگو. گفتم. فکر کنم عاشق این آقای تهرانی شدم. چیکار کنم. اونم زدش مسخره بازی منم غمگین بهش نگاه کردم نمی دونم زنگ بعد چطوری گذشت فقد می دونم همش نگاهم سمت نگین بود تا ببینم اون چی داره که من ندارم ولی نمی دونم چرا همش اشک توی چشام حلقه می شد وقتی زنگ خورد به سرعت به سمت حیاط مدرسه رفتم و بعد با غم به سمت خونه که آقا معلم گفت بیا برسونمت که گفتم. برو. نگین جونت برسون. نمی دونم چرا این حرف زدم. که گفت بیا بالا توله توضیح می دم. نمی دونستم چرا می خواد توضیح بده. ولی خوشحال شدم. وقتی سوار شدم گفت ببین بین منو نگین چیزی نیست ولی من واقعا عاشق شدم کمکم می کنی گفتم کیه. ولی درحالی که از ترس اینکه من نباشم داشتم سکته می کردم. گفت. راستش از همون موقع ای که دیدمت بد جوری به دلم نشستی ولی ..............🌷😘🤔🤔🤔🤔
با تعجب و غم گفتم کی گفته
گفت خوب همش نگاهش سمت اونه و همیشه به چشاش نگاه می کنه. بغض کردم من اولین باره عاشق شدم حالا وای خدا باورم نمیشه یعنی چی کی نگاه کرد من که ندیدم ایعنی ممکنه
که دوستم زد روی شونم گفت چیه. گفتم هیچی گفت بگو. گفتم. فکر کنم عاشق این آقای تهرانی شدم. چیکار کنم. اونم زدش مسخره بازی منم غمگین بهش نگاه کردم نمی دونم زنگ بعد چطوری گذشت فقد می دونم همش نگاهم سمت نگین بود تا ببینم اون چی داره که من ندارم ولی نمی دونم چرا همش اشک توی چشام حلقه می شد وقتی زنگ خورد به سرعت به سمت حیاط مدرسه رفتم و بعد با غم به سمت خونه که آقا معلم گفت بیا برسونمت که گفتم. برو. نگین جونت برسون. نمی دونم چرا این حرف زدم. که گفت بیا بالا توله توضیح می دم. نمی دونستم چرا می خواد توضیح بده. ولی خوشحال شدم. وقتی سوار شدم گفت ببین بین منو نگین چیزی نیست ولی من واقعا عاشق شدم کمکم می کنی گفتم کیه. ولی درحالی که از ترس اینکه من نباشم داشتم سکته می کردم. گفت. راستش از همون موقع ای که دیدمت بد جوری به دلم نشستی ولی ..............🌷😘🤔🤔🤔🤔
۱۷.۵k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.