part⁶
part⁶
قرار در شرکت
به گوشیم نگاه کردم شماره ناشناس بود جواب دادم
سونا:بله
ته : سلام منم جئون تهیونگ
سونا:او بله شناختم بفرمایید
ته:راستش میخواستم من و برادرم وشما و خواهرتون بریم رستوران شام بخوریم برای آشنایی بیشتر چون قرار داد بستیم بهتره شناخت بیشتری از هم داشته باشیم و دربارهی شرکتا مون حرف بزنیم نظرتون چیه؟
تهیونگ تو ذهنش:اگه بگم دوتایی بریم زایه است (ته قبلاً به کوک گفته شاید امشب برن با مدیرای شرکت جدیدی که تازه قرار دادبستن شام بخورن)
سونا:خوب باید به خواهرم بگم بهتون پیام میدم
ته:باشه قطع کرد
بعد اینکه که ته تلفن رو قطع کرد سونا یه جیغ بلند کشید
سونا با خودش :راستی شمارمو از کجا آورده حتما از یونا گرفته که
لونا سریع اومد تو اتاق
لونا:چته کره خر چیشده جن دیدی یا نگو که س..و..سک
سونازد زیر خنده
لونا :نه دیگه مطمئن شدم دیوونه ای باید بری تیمارستان
سونا:سوسک نه بابا بعدشم کره خر خودت تو منو دیوونه کردی خودتم با من میای
لونا:خو بگو چرا جیغ زدی
سونا :جئون تهیونگ بهم زنگ زد(با ذوق)
لونا:پوکر نگاش میکنه خو به چپم
سونا:بز بیشعور میدونی خیلی جذابه
لونا :خو بازم به راستم
سونا:پوکر فیس راستی گفت امشب شام بریم رستوران
لونا:شام واسه چی اصلا ولش من رفتم آماده شم
سونا:ای خدا من چه گناهی کردم که این شتر مرغ شد خواهر من
ویو لونا
وایی اخجون حوصلم سر رفته بود میخواستم برم بیرون دوش گرفتم سونا ام گفت پیام داده ساعت هشت باید اونجا باشیم به ساعت نگاه کردم دیدم هفته یه آرایش لایت کردم یه پیراهن مشکی پوشیدم رفتم جلو آینه وای آخه چقدر من جذابم (اعتماد به مریخ دارن خانوم😐)از اتاق رفتم بیرون دیدم سانا ام آماده شده رفتیم سوار ماشین شدیم به لوکیشنی که فرستاده بود رفتیم
لونا :سونا بیا بریم
راوی:وارد رستوران شدن رفتن سمت ته وکوک سلام کردن
کوک:خوب قبل هر چیز بهتر نیست همدیگرو با اسم کوچیک صدا کنیم (اسم های همدیگه رو میدونن)
ته ولونا وسونا:اوکی
ویو لونا
وارد رستوران شدیم این (منظورش سونا ست)چرا انقدر زر میزنه مگه آدم چقدر میتونه جذاب باشه دیدم سونا داره میره سمت دوتا پسر جذاب وویی راست میگفت خیلی جذابن سلام کردیم بعد چند دقیقه سونا رفت دستاشوبشوره که بعدشم تهیونگ رفت دستاشو بشوره الان فقط منو کوک موندیم عرررر روش کراش زدم
ویو سونا
دستامو شستم داشتم برمیگشتم که تهیونگ رو دیدم گفتم
سونا: آقای....یعنی تهیونگ اومدین دستاتون رو بشورید
ته:نه
ته به دورو برش نگاه کرد و رفت سمت سونا همینجوری ته میرفت سمتش سونا ام میرفت عقب که خورد به دیوار
ته ویو
رفتم سفت گرفتمش اونم با تعجب بهم نگاه میکرد که شروع کرد تقلا کردن
ویو سونا
........
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت
به گوشیم نگاه کردم شماره ناشناس بود جواب دادم
سونا:بله
ته : سلام منم جئون تهیونگ
سونا:او بله شناختم بفرمایید
ته:راستش میخواستم من و برادرم وشما و خواهرتون بریم رستوران شام بخوریم برای آشنایی بیشتر چون قرار داد بستیم بهتره شناخت بیشتری از هم داشته باشیم و دربارهی شرکتا مون حرف بزنیم نظرتون چیه؟
تهیونگ تو ذهنش:اگه بگم دوتایی بریم زایه است (ته قبلاً به کوک گفته شاید امشب برن با مدیرای شرکت جدیدی که تازه قرار دادبستن شام بخورن)
سونا:خوب باید به خواهرم بگم بهتون پیام میدم
ته:باشه قطع کرد
بعد اینکه که ته تلفن رو قطع کرد سونا یه جیغ بلند کشید
سونا با خودش :راستی شمارمو از کجا آورده حتما از یونا گرفته که
لونا سریع اومد تو اتاق
لونا:چته کره خر چیشده جن دیدی یا نگو که س..و..سک
سونازد زیر خنده
لونا :نه دیگه مطمئن شدم دیوونه ای باید بری تیمارستان
سونا:سوسک نه بابا بعدشم کره خر خودت تو منو دیوونه کردی خودتم با من میای
لونا:خو بگو چرا جیغ زدی
سونا :جئون تهیونگ بهم زنگ زد(با ذوق)
لونا:پوکر نگاش میکنه خو به چپم
سونا:بز بیشعور میدونی خیلی جذابه
لونا :خو بازم به راستم
سونا:پوکر فیس راستی گفت امشب شام بریم رستوران
لونا:شام واسه چی اصلا ولش من رفتم آماده شم
سونا:ای خدا من چه گناهی کردم که این شتر مرغ شد خواهر من
ویو لونا
وایی اخجون حوصلم سر رفته بود میخواستم برم بیرون دوش گرفتم سونا ام گفت پیام داده ساعت هشت باید اونجا باشیم به ساعت نگاه کردم دیدم هفته یه آرایش لایت کردم یه پیراهن مشکی پوشیدم رفتم جلو آینه وای آخه چقدر من جذابم (اعتماد به مریخ دارن خانوم😐)از اتاق رفتم بیرون دیدم سانا ام آماده شده رفتیم سوار ماشین شدیم به لوکیشنی که فرستاده بود رفتیم
لونا :سونا بیا بریم
راوی:وارد رستوران شدن رفتن سمت ته وکوک سلام کردن
کوک:خوب قبل هر چیز بهتر نیست همدیگرو با اسم کوچیک صدا کنیم (اسم های همدیگه رو میدونن)
ته ولونا وسونا:اوکی
ویو لونا
وارد رستوران شدیم این (منظورش سونا ست)چرا انقدر زر میزنه مگه آدم چقدر میتونه جذاب باشه دیدم سونا داره میره سمت دوتا پسر جذاب وویی راست میگفت خیلی جذابن سلام کردیم بعد چند دقیقه سونا رفت دستاشوبشوره که بعدشم تهیونگ رفت دستاشو بشوره الان فقط منو کوک موندیم عرررر روش کراش زدم
ویو سونا
دستامو شستم داشتم برمیگشتم که تهیونگ رو دیدم گفتم
سونا: آقای....یعنی تهیونگ اومدین دستاتون رو بشورید
ته:نه
ته به دورو برش نگاه کرد و رفت سمت سونا همینجوری ته میرفت سمتش سونا ام میرفت عقب که خورد به دیوار
ته ویو
رفتم سفت گرفتمش اونم با تعجب بهم نگاه میکرد که شروع کرد تقلا کردن
ویو سونا
........
اسکی ممنوع ❌
۴.۵k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.