Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part3۱
(میکائل)
شب شد کل تیمارستان خوابیده بودن از تیمارستان فرار کردم و سوار موتورم شدم امیرعلی و مبینا اینارو دنبالم کردم ک اول رفتن رستوران و بعدش با امیرعلی رفتن خونه امیرعلی
(امیرعلی)
با مبینا رفتیم بیرون و بعدش رفتیم خونمون
مبینا: امشب قرار خوشبگذورنیم عشقم
امیرعلی: اره بیبی
رفتیم تو خونه ک با مبینا رفتیمتو اتاق
(میکائل)
رفتن تو خونه و منم بعد ۵دقیقه رفتم داخل و در باز کردم واحدشون میدونستم اخه سایه شون ک تو اتاق بودن دیده میشد رفتم و در واحدشون باز کردم ک صدای هاشون از اتاق میومد رفتمتو اتاق ک با دیدن من مبینا رفت زیر پتو
امیرعلی: تو کی کمک(باداد)
هنوز نذاشتم حرف بزنه یک گلوله تو سرش خالی کردم(از این تفنگ هایی خفه کن داره اگر بشناسید)
و بعدش مبینا فرار کنه گرفتمش اول دهنشو گرفتم و بعد موهاشو گرفتم و پرتش کردم روتخت همنجور دست پا میزد
میکائل:عشق منو اذیت میکنی نفس منو اذیت میکنی هاااا میکمشت
همنجور ک دست بال میزد از زیر دستم در رفت و بلند شد و گلدون کنار تخت زد تو سرم ک خندیدم و یک گلوله تو سرش خالی کردم
میکائل:گنده تر از تو منو نتونستن بکشنن تویی جوجه میخوای منو بکشی
صحنه رو یک جوری چیندم ک امیرعلی اول خودشو کشته و بعدش خود میینا خودشو کشته
از اونجا امدم بیرون ک کل دوربین هایی اون محل رو هک کردم و فیلم هایی ک من توش بودم رو جوری گذاشتم ک کسی شک نکنه
(شیرین)
استرس داشتم تو اتاقم راه میرفتم اخه میکائل گفت از اتاق نیام بیرون بعد ۳ ساعت صدای در اتاق امد ک بعد نیم ساعت میکائل امد تو اتاقم
میکائل:کارشون تموم شد
شیرین:سرت سرت چرا خونمیاد(با گریه)
وقتی دیدم سرش داره خون میاد ترسیدم
Part3۱
(میکائل)
شب شد کل تیمارستان خوابیده بودن از تیمارستان فرار کردم و سوار موتورم شدم امیرعلی و مبینا اینارو دنبالم کردم ک اول رفتن رستوران و بعدش با امیرعلی رفتن خونه امیرعلی
(امیرعلی)
با مبینا رفتیم بیرون و بعدش رفتیم خونمون
مبینا: امشب قرار خوشبگذورنیم عشقم
امیرعلی: اره بیبی
رفتیم تو خونه ک با مبینا رفتیمتو اتاق
(میکائل)
رفتن تو خونه و منم بعد ۵دقیقه رفتم داخل و در باز کردم واحدشون میدونستم اخه سایه شون ک تو اتاق بودن دیده میشد رفتم و در واحدشون باز کردم ک صدای هاشون از اتاق میومد رفتمتو اتاق ک با دیدن من مبینا رفت زیر پتو
امیرعلی: تو کی کمک(باداد)
هنوز نذاشتم حرف بزنه یک گلوله تو سرش خالی کردم(از این تفنگ هایی خفه کن داره اگر بشناسید)
و بعدش مبینا فرار کنه گرفتمش اول دهنشو گرفتم و بعد موهاشو گرفتم و پرتش کردم روتخت همنجور دست پا میزد
میکائل:عشق منو اذیت میکنی نفس منو اذیت میکنی هاااا میکمشت
همنجور ک دست بال میزد از زیر دستم در رفت و بلند شد و گلدون کنار تخت زد تو سرم ک خندیدم و یک گلوله تو سرش خالی کردم
میکائل:گنده تر از تو منو نتونستن بکشنن تویی جوجه میخوای منو بکشی
صحنه رو یک جوری چیندم ک امیرعلی اول خودشو کشته و بعدش خود میینا خودشو کشته
از اونجا امدم بیرون ک کل دوربین هایی اون محل رو هک کردم و فیلم هایی ک من توش بودم رو جوری گذاشتم ک کسی شک نکنه
(شیرین)
استرس داشتم تو اتاقم راه میرفتم اخه میکائل گفت از اتاق نیام بیرون بعد ۳ ساعت صدای در اتاق امد ک بعد نیم ساعت میکائل امد تو اتاقم
میکائل:کارشون تموم شد
شیرین:سرت سرت چرا خونمیاد(با گریه)
وقتی دیدم سرش داره خون میاد ترسیدم
۶.۳k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.