فیلمبردار سرنوشت p10
چند دقیقه بعد.......
ویو ا/ت :
وقتی رسیدیم با یه عمارت خیلی بزرگ و شیک روبه رو شدم دهنم وا مونده بود که کوک صدام کرد تا دنبالش برم وقتی در خونه رو باز کرد نزدیک بود غش کنم خونه نبود که بازار شام بود
+اینجا چه خبره خونت رو دزد زده یا بمب زدن توش
_ امممممممم خوب ببخشید یکم شلوغه
+یکم!!!!!!!!
_باشه بابا
+یه چیزی ای کاش بهم میگفتی که قراره بیایم خونه ی تو اونوقت یه لباس راحت میپوشیدم و انقدر به خودم نمیرسیدم
_ خب خواستم سوپرایزت کنم بیا دنبالم یکی از لباسای خودم رو بهت میدم
+باشه
_ بیا اینارو بپوش منم پایین منتظرتم
+باشه ممنون کوکی
چند دقیقه بعد.......
+کوکی من تو اینا گم شدم
_ *خنده*
+نخند دیگه
_ باشه باشه ولی خیلی کیوت شدی بانی
+ممنون ،خب چی میخوری
_ کیمچی ،دوکبوکی ،گوشت خوک کبابی ،نودل فلفل تند ،مرغ سوخاری فلفل تند
+اینهمه رو میخوای بخوری
_ اره
+باشه پس من میرم تو آشپزخونه
_ منم میام کمکت
+زحمت میکشی
_ *خنده خرگوشی*
دوساعت بعد.......
+خب دیگه آمادس بیا میزو بچینیم
_ باشه
+بیا بشین تموم شد
_ اوک ،خیلی خوب بنظر میرسه
+اوم امتحان کن
_ خیلی خوبه عالیه ممنون
+خواعش
یه ساعت بعد.......
+دیگه نمیخوری
_ نه
+من برم ظرفا و بشورم اینجا و یکم تمیز کنم و برم
_ نمیشه تو بشین من ظرفارو میشورم و بعد میام پیشت
+آخه.......
_ آخه ندارم همین که گفتم
+باشه پس من میرم فیلم ببینم
_ باشه
ویو ا/ت :
انگار دارم خواب میبینم من با کوکی تویه خونه باهم شام خوردیم و الانم من دارم تو خونش فیلم میبینم عررررررر
بعد از چند دقیقه خیلی خوابم گرفت رویه مبل دراز کشیدم و چشام رو بستم و خوابم برد
ویو کوک :
بعد از اینکه ظرفارو شستم رفتم پیش ا/ت که دیدم رو مبل دراز کشیده و مثل یه خرگوش زمستونی خوابیده خیلی ناز خوابیده دلم نمیاد بیدارش کنم بغلش کردم و بردمش تو اتاقم گذاشتمش رو تختم و روش پتو کشیدم و کنارش نشستم و شروع به نوازش کردن موهاش کردم خیلی خوشگله من عاشقش شدم
حمایت؟؟؟
ویو ا/ت :
وقتی رسیدیم با یه عمارت خیلی بزرگ و شیک روبه رو شدم دهنم وا مونده بود که کوک صدام کرد تا دنبالش برم وقتی در خونه رو باز کرد نزدیک بود غش کنم خونه نبود که بازار شام بود
+اینجا چه خبره خونت رو دزد زده یا بمب زدن توش
_ امممممممم خوب ببخشید یکم شلوغه
+یکم!!!!!!!!
_باشه بابا
+یه چیزی ای کاش بهم میگفتی که قراره بیایم خونه ی تو اونوقت یه لباس راحت میپوشیدم و انقدر به خودم نمیرسیدم
_ خب خواستم سوپرایزت کنم بیا دنبالم یکی از لباسای خودم رو بهت میدم
+باشه
_ بیا اینارو بپوش منم پایین منتظرتم
+باشه ممنون کوکی
چند دقیقه بعد.......
+کوکی من تو اینا گم شدم
_ *خنده*
+نخند دیگه
_ باشه باشه ولی خیلی کیوت شدی بانی
+ممنون ،خب چی میخوری
_ کیمچی ،دوکبوکی ،گوشت خوک کبابی ،نودل فلفل تند ،مرغ سوخاری فلفل تند
+اینهمه رو میخوای بخوری
_ اره
+باشه پس من میرم تو آشپزخونه
_ منم میام کمکت
+زحمت میکشی
_ *خنده خرگوشی*
دوساعت بعد.......
+خب دیگه آمادس بیا میزو بچینیم
_ باشه
+بیا بشین تموم شد
_ اوک ،خیلی خوب بنظر میرسه
+اوم امتحان کن
_ خیلی خوبه عالیه ممنون
+خواعش
یه ساعت بعد.......
+دیگه نمیخوری
_ نه
+من برم ظرفا و بشورم اینجا و یکم تمیز کنم و برم
_ نمیشه تو بشین من ظرفارو میشورم و بعد میام پیشت
+آخه.......
_ آخه ندارم همین که گفتم
+باشه پس من میرم فیلم ببینم
_ باشه
ویو ا/ت :
انگار دارم خواب میبینم من با کوکی تویه خونه باهم شام خوردیم و الانم من دارم تو خونش فیلم میبینم عررررررر
بعد از چند دقیقه خیلی خوابم گرفت رویه مبل دراز کشیدم و چشام رو بستم و خوابم برد
ویو کوک :
بعد از اینکه ظرفارو شستم رفتم پیش ا/ت که دیدم رو مبل دراز کشیده و مثل یه خرگوش زمستونی خوابیده خیلی ناز خوابیده دلم نمیاد بیدارش کنم بغلش کردم و بردمش تو اتاقم گذاشتمش رو تختم و روش پتو کشیدم و کنارش نشستم و شروع به نوازش کردن موهاش کردم خیلی خوشگله من عاشقش شدم
حمایت؟؟؟
۶.۵k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.