تفرقه...

تفرقه...
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
پارت¹
《علامت ها:یانگ‌هی=÷|مامانش=-|(فعلا همینا هستن یقه رو بعدا میگم)》
ویو یانگ‌هی:
-بلند شو دیگهههه..پاشو بخدا دیرت شد..بلند شووووو
÷اَهههه..اوماااا..دو دیقه دیگه بخوابم..
-بچه پاشو دیگهههههههه..
÷اَهههههه..اصلا چیو میگی دیرم شد اوما..
-دانشگاهت
با شنیدن اسم《دانشگاه》سریع از جام پاشدم..امروز اولین روز دانشگاهم بود..و دیر کردم..سریع پاشدم رفنم لباسم و پوشیدم..کیفم و برداشتم و گوشیم و انداختم توش..با همون نیمچه آرایشی که داشتم صبحونه خوردم و راه افتادم سمت دانشگاه که تو راه به یکی خوردم
÷آخخخ..
&چیزیت شد؟ببینمت..
÷نه..آییییی
&فکر کنم پات پیچ خورده
÷از کجا میدونی؟
&من دارم پزشکی میخونم
÷منمممم!
&واقعا؟
÷آره..اسمت چیه؟
&پارک‌سون‌هی..تو چی؟
÷کیم‌یانگ‌هی..خوشبختم
(علامت سون‌هی:×)
×منم‌‌..من تازه اومدم به این دانشگاه..میای دوست بشیم؟
÷منم..دلم میخواد دوست بشیم خیلی خوب میشه
ویو سون‌هی
دختر خوبی بود ازش خوشم اومد اصلا هم خجالتی نبود دختر شیرینیه...باهم رفتیم دانشگاه و رفتیم سر کلاس امروز چون روز اول بود استاد تدریس نکرد و فقط معارفه بود.امروز فهمیدم تو کلاس یه دختر به اسم جئون‌بورام هست.دلم میخواد با اون هم دوست بشم بنظرم دختر خوبی میاد.
ویو یانگ‌هی
بعد از کلاس...