name:belife
part:28
تهیونگ سمت مردی که با لباس سیاه دستش رو دور گردن ا.ت چرخونده بود و عقب میکشید و با توی اون یکی دستش اسلحه بود و مدام شلیک میکرد دویید.
با برخورد گلوله به بازوی تهیونگ کمی مکث کرد و سریع سمتش دویید با مشت زدن بهش اونو روی زمین انداخت و روی کمرش نشست . راننده پیاده شد و سمت ا.ت دویید.
دهن ا.ت و گرفت و عقب تر کشید.
تهیونگ سریع سمت مرد جلویی رفت و دستش و دور کمرا.ت انداخت و مشتی به راننده زد.
هر دو با تقلا های ا.ت و تهیونگ سوار ماشین شدن و با سرعت سمت جلو حرکت کردن اما بلافاصله با ماشین خیابون جلویی تصادف کردن و ماشین چپ شد.
ا.ت از ترس دستش و محکم دور گردن تهیونگ حلقه کرده بود و هق هقش رو ازاد کرد.
تهیونگ از درد لبش رو گاز کرد و دست زخمیش رو که دور کمر ا.ت بود محکم تر کرد و با دست دیگش چونه ا.ت و گرفت و کامل اجزای صورتش رو زیر نظر گرفت
تهیونگ نگران لب زد : خوبی؟
ا.ت سری تکون داد و به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ دوباره پرسید : جاییت زخم نشد؟
ا.ت سریه به چپ و راست تکون داد و گونه اش رو به گونه تهیونگ چسبوند.
تهیونگ سرشو بوسید و دستش رو توی جیب شلوارش فرو برد و با در اوردن گوشیش اونو سمت ا.ت گرفت
تهیونگ : سریع برام شماره هوسوک رو بگیر
ا.ت با دستایی که میلرزید سریع از تهیونگ جدا شد و شماره هوسوک رو گرفت و روی بلند گو زد.
همزمان دستش رو روی بازوی تهیونگ گذاشت و کمی فشار داد تا خونش کمی بند بیاد
+الو؟
_ هوسوک سریع بیا خیابون چانجو
+چیزی شده؟
_ هوسوک سریع گفتم...با چند تا از مامورا بیا
+باشه باشه امبولانس لازمه؟
_ نه فقط سریع بیا
صدای بوق گوشی اومد . ا.ت گوشی رو توی جیب تهیونگ گذاشت و گفت : چرا امبولانس لازم نیست؟ زخمی شدی
تهیونگ سریع شروع به حرکت کرد و گفت : تا تو اینجایی نیاز نیست...برو خونه تا بیام
ا.ت هم قدم تهیونگ راه میرفت و گفت : سوریون اونجاست
تهیونگ اخمی کرد و دستش رو توی جیبش فرو برد.
تهیونگ : این گوشی منه برو یه هتل و بهم زنگ بزن
ا.ت سری تکون داد و با گرفتن دست تهونگ اونو از حرکت متوقف کرد
تهیونگ سوالی نگاش کرد و پرسید : چیزی شده؟
ا.ت دستشو دور صورت تهیونگ قاب کرد و محکم اونو بوسید
تهیونگ دستشو دور کمر ا.ت انداخت و اونو بیشتر به خودش فشار داد.
تهیونگ :دلم برات تنگ شده بود
ا.ت لبخندی زد و گفت : منم همینطور
این خطرناک _ جالب و عجیب ترین بوسه ای بود که داشتن...وقتی ماشین داره توی اتیش مسوزه و تو باید بری تا خلافکارا فرار نکردن دستگیرشون کنی ولی می ایستی و همسرت و میبوسی...عجیبه
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#جونگکوک#تهیونگ#ویسگون#کیپاپ
تهیونگ سمت مردی که با لباس سیاه دستش رو دور گردن ا.ت چرخونده بود و عقب میکشید و با توی اون یکی دستش اسلحه بود و مدام شلیک میکرد دویید.
با برخورد گلوله به بازوی تهیونگ کمی مکث کرد و سریع سمتش دویید با مشت زدن بهش اونو روی زمین انداخت و روی کمرش نشست . راننده پیاده شد و سمت ا.ت دویید.
دهن ا.ت و گرفت و عقب تر کشید.
تهیونگ سریع سمت مرد جلویی رفت و دستش و دور کمرا.ت انداخت و مشتی به راننده زد.
هر دو با تقلا های ا.ت و تهیونگ سوار ماشین شدن و با سرعت سمت جلو حرکت کردن اما بلافاصله با ماشین خیابون جلویی تصادف کردن و ماشین چپ شد.
ا.ت از ترس دستش و محکم دور گردن تهیونگ حلقه کرده بود و هق هقش رو ازاد کرد.
تهیونگ از درد لبش رو گاز کرد و دست زخمیش رو که دور کمر ا.ت بود محکم تر کرد و با دست دیگش چونه ا.ت و گرفت و کامل اجزای صورتش رو زیر نظر گرفت
تهیونگ نگران لب زد : خوبی؟
ا.ت سری تکون داد و به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ دوباره پرسید : جاییت زخم نشد؟
ا.ت سریه به چپ و راست تکون داد و گونه اش رو به گونه تهیونگ چسبوند.
تهیونگ سرشو بوسید و دستش رو توی جیب شلوارش فرو برد و با در اوردن گوشیش اونو سمت ا.ت گرفت
تهیونگ : سریع برام شماره هوسوک رو بگیر
ا.ت با دستایی که میلرزید سریع از تهیونگ جدا شد و شماره هوسوک رو گرفت و روی بلند گو زد.
همزمان دستش رو روی بازوی تهیونگ گذاشت و کمی فشار داد تا خونش کمی بند بیاد
+الو؟
_ هوسوک سریع بیا خیابون چانجو
+چیزی شده؟
_ هوسوک سریع گفتم...با چند تا از مامورا بیا
+باشه باشه امبولانس لازمه؟
_ نه فقط سریع بیا
صدای بوق گوشی اومد . ا.ت گوشی رو توی جیب تهیونگ گذاشت و گفت : چرا امبولانس لازم نیست؟ زخمی شدی
تهیونگ سریع شروع به حرکت کرد و گفت : تا تو اینجایی نیاز نیست...برو خونه تا بیام
ا.ت هم قدم تهیونگ راه میرفت و گفت : سوریون اونجاست
تهیونگ اخمی کرد و دستش رو توی جیبش فرو برد.
تهیونگ : این گوشی منه برو یه هتل و بهم زنگ بزن
ا.ت سری تکون داد و با گرفتن دست تهونگ اونو از حرکت متوقف کرد
تهیونگ سوالی نگاش کرد و پرسید : چیزی شده؟
ا.ت دستشو دور صورت تهیونگ قاب کرد و محکم اونو بوسید
تهیونگ دستشو دور کمر ا.ت انداخت و اونو بیشتر به خودش فشار داد.
تهیونگ :دلم برات تنگ شده بود
ا.ت لبخندی زد و گفت : منم همینطور
این خطرناک _ جالب و عجیب ترین بوسه ای بود که داشتن...وقتی ماشین داره توی اتیش مسوزه و تو باید بری تا خلافکارا فرار نکردن دستگیرشون کنی ولی می ایستی و همسرت و میبوسی...عجیبه
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#جونگکوک#تهیونگ#ویسگون#کیپاپ
۱۶.۳k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.