زندگی مخفی پارت سی و یک
#زندگی_مخفی
پارت ۳۱
چیکیتا:تو احیانا نمیخوای بدونی اهیون کجا داره میره
آسا:اون بعد از مردن اون جیمین دیگه حتی محل ما هم نداد
پس چرا من باید بدونم میخواد چه غلطی بکنه
یجی:اون هر روز تایمی که تو خونه نبودی زنگ میزد و حال هممون رو میپرسید
اون اون داره میره پاریس برای همیشه
آسا:خب بره من چیکار کنم
ریوجین:بیبی آسا که محل نمیده ولش کن
یجی:عزیزم مگه نگفتم جلوی دخترا اینطوری صدام نکن
ریوجین:دیگه دیگه
حالا هرچی من میرم دیدن اهیون
چیکیتا و یجی باهام میایین؟
چیکیتا:آره آره فقط یه ۵ دقیقه وایسا برم لباسامو عوض کنم
یجی:منم همینطور
ریوجین:اوکی پنج دقیقه دیگه دم در باشیدا
یجی و چیکیتا:اوکی
.
..
...
آسا:میدونی بد جور داری دوستپسر بازی درمیاری
ریوجین:کی من
آسا:بله من از خدام بود کوک اینطوری بود
ریوجین:اول
کوک بچس
اون فقط ۲۵ سالشه
نباید ازش انتظار داشته باشی که شبیه تهیونگ رفتار کنه
تهیونگ ازت بزرگتر بود و با تجربه تر
دوم
عه حسودیت میشهههه
آسا:اول از همه حرف اون پسره رو وسط نکش
دوما نه حسودیم نمیشه
و سوما چی بچس
ریوجین:حالا هرچی
آخرین باری رو که ته رو دیدی یادته
آسا:آره
چطور
ریوجین:بیا یه دور دیگه نگاه کنیم
گوشیمو دراوردم و یه ویدیو رو نشونش دادم
..................فلش بک.................
آسا:تهیونگ مگه نگفتم دیگه نمیخوام ببینمت
تهیونگ:تو نمیتونی همینطوری وارد زندگیم بشی و همینطوری هم بخوای بری
چرا من بخاطر کاری که نکردم باید اذیت بشم
ریوجین از پشت دیوار میاد و خودشو میندازه وسط:تهیونگ تهیونگ خواهش میکنم الان وقتش نیست
تهیونگ:پس کِی وقتشه
کی به من حق میده
منم دل دارم منم دارم زجر میکشم
اگه راست میگی برو و فیلم رو تحویل پلیس بده
من من دقیقا میتونم بگم کجا بودم هر تایمی که باشه
چون من همه جا ها رو با دوستام میرم
آسا:اصلا مهم نیست
اگه یه بار دیگه جلوم ظاهر بشی زندگیت رو تموم شده بدون
ریوجین:ته
ته ته بیا اینور
تهیونگ:ولی
ولی من عاشقشم
ریوجین:ته بهش زمان بده
تهیونگ:چرا باید بخاطر کاری که نکردم متهم بشم
تهیونگ با تمام قدرت گریه میکرد
بعد خودشو تو آغوش ریوجین انداخت
اون بهترین بغل هارو داشت
تهیونگ: ریوجین ممنونم که هستی
ولی به آسا بگو من هیچ وقت فراموشش نمیکنم
................ پایان فلش بک..............
پارت ۳۱
چیکیتا:تو احیانا نمیخوای بدونی اهیون کجا داره میره
آسا:اون بعد از مردن اون جیمین دیگه حتی محل ما هم نداد
پس چرا من باید بدونم میخواد چه غلطی بکنه
یجی:اون هر روز تایمی که تو خونه نبودی زنگ میزد و حال هممون رو میپرسید
اون اون داره میره پاریس برای همیشه
آسا:خب بره من چیکار کنم
ریوجین:بیبی آسا که محل نمیده ولش کن
یجی:عزیزم مگه نگفتم جلوی دخترا اینطوری صدام نکن
ریوجین:دیگه دیگه
حالا هرچی من میرم دیدن اهیون
چیکیتا و یجی باهام میایین؟
چیکیتا:آره آره فقط یه ۵ دقیقه وایسا برم لباسامو عوض کنم
یجی:منم همینطور
ریوجین:اوکی پنج دقیقه دیگه دم در باشیدا
یجی و چیکیتا:اوکی
.
..
...
آسا:میدونی بد جور داری دوستپسر بازی درمیاری
ریوجین:کی من
آسا:بله من از خدام بود کوک اینطوری بود
ریوجین:اول
کوک بچس
اون فقط ۲۵ سالشه
نباید ازش انتظار داشته باشی که شبیه تهیونگ رفتار کنه
تهیونگ ازت بزرگتر بود و با تجربه تر
دوم
عه حسودیت میشهههه
آسا:اول از همه حرف اون پسره رو وسط نکش
دوما نه حسودیم نمیشه
و سوما چی بچس
ریوجین:حالا هرچی
آخرین باری رو که ته رو دیدی یادته
آسا:آره
چطور
ریوجین:بیا یه دور دیگه نگاه کنیم
گوشیمو دراوردم و یه ویدیو رو نشونش دادم
..................فلش بک.................
آسا:تهیونگ مگه نگفتم دیگه نمیخوام ببینمت
تهیونگ:تو نمیتونی همینطوری وارد زندگیم بشی و همینطوری هم بخوای بری
چرا من بخاطر کاری که نکردم باید اذیت بشم
ریوجین از پشت دیوار میاد و خودشو میندازه وسط:تهیونگ تهیونگ خواهش میکنم الان وقتش نیست
تهیونگ:پس کِی وقتشه
کی به من حق میده
منم دل دارم منم دارم زجر میکشم
اگه راست میگی برو و فیلم رو تحویل پلیس بده
من من دقیقا میتونم بگم کجا بودم هر تایمی که باشه
چون من همه جا ها رو با دوستام میرم
آسا:اصلا مهم نیست
اگه یه بار دیگه جلوم ظاهر بشی زندگیت رو تموم شده بدون
ریوجین:ته
ته ته بیا اینور
تهیونگ:ولی
ولی من عاشقشم
ریوجین:ته بهش زمان بده
تهیونگ:چرا باید بخاطر کاری که نکردم متهم بشم
تهیونگ با تمام قدرت گریه میکرد
بعد خودشو تو آغوش ریوجین انداخت
اون بهترین بغل هارو داشت
تهیونگ: ریوجین ممنونم که هستی
ولی به آسا بگو من هیچ وقت فراموشش نمیکنم
................ پایان فلش بک..............
۲.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.