چند پارتی متیو ریدل
پارت ۲
از زبان ا/ت:
نمیدونم اون دختره چیکارش داشت ولی هر چی بود الان دو روز از اون ماجرا میگذره و خب نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم از لحاظی اون کراشه ولی ... ولی.. خببب
ک صدایی از افکارم درم آورد
متیو: ب چی انقدر عمیق فکر میکنی
و کنارم رو صندلی نشست*
ا/ت: چیز مهم نی ... خب چ خبر؟ عشق بازی خوش گذشت؟
متیو: تعجب کرد * منظورت چیه؟
ا/ت: میدونی اگه چیکوو(کله تاسیه) بفهمه ماریا رو ب.سی.دی میکشتت؟
متیو: ت از کجا میدونی ؟
ا/ت: وقتی دختر بزرگترین مافیا باشی از همه چی خبر داری
متیو: خب.. من اونو نبو.سی.دم اون خودش من بو.سید .. ولی اون خطر ناکه( کله تاسی رو میگه)
ا/ت: خب ..راه حل داری؟
میتو: فعلا ن .. ت چی؟
ا/ت: آره.. اگه بتونی ثابت کنی با کسی دیگه ای ت رابطه هستی مدرکی برای نشون دادن حقیقت نداره
متیو: خب من ت این جمعیت به کی میتونم اعتماد کنم ؟ اون واسه همچین کاری؟ هوم؟
ا/ت : یکمی ب دور و ورت نگا کن میفهمی
و از روی صندلی پاشدم تا برم ک متیو دستمو گرفت
متیو: خب .. ( بلند شد از روی صندلی) نظرت چیه ک ب ت اعتماد کنم؟
ا/ت : برگشتم سمتش* به من ؟ اعتماد؟ ت ؟
و خندیدم*
متیو: چرا میخندی ؟ حرفم خنده دار بود؟
ا/ت: ن خنده دار نبود ولی..قبوله .. فک نکنم آدم بدی باشی و ی چشمک زدم بش *
متیو: امتحانش کن
ا/ت : میکنم
متیو: باشه بیب
ا/ت: پرو نشو دیگه
متیو : نقشه همینه ک پرو شم
ا/ت : باشه ولی از فردا ... با لبخند*
دستشو ول کرد و منم رفتم بالا سمت اتاقم درو باز کردم و خودمو روی تخت پرت کردم .. خب من هم اتاقی ای ندارم پس راحتم ولی چ حس عجیبیه ... وقتی دوستش داری و مجبوری نقش بازی کنی ... البته به هر حال نباید کراش بزنمممم روشششششش
ادامه دارد....
حمایت میگی گلم؟
از زبان ا/ت:
نمیدونم اون دختره چیکارش داشت ولی هر چی بود الان دو روز از اون ماجرا میگذره و خب نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم از لحاظی اون کراشه ولی ... ولی.. خببب
ک صدایی از افکارم درم آورد
متیو: ب چی انقدر عمیق فکر میکنی
و کنارم رو صندلی نشست*
ا/ت: چیز مهم نی ... خب چ خبر؟ عشق بازی خوش گذشت؟
متیو: تعجب کرد * منظورت چیه؟
ا/ت: میدونی اگه چیکوو(کله تاسیه) بفهمه ماریا رو ب.سی.دی میکشتت؟
متیو: ت از کجا میدونی ؟
ا/ت: وقتی دختر بزرگترین مافیا باشی از همه چی خبر داری
متیو: خب.. من اونو نبو.سی.دم اون خودش من بو.سید .. ولی اون خطر ناکه( کله تاسی رو میگه)
ا/ت: خب ..راه حل داری؟
میتو: فعلا ن .. ت چی؟
ا/ت: آره.. اگه بتونی ثابت کنی با کسی دیگه ای ت رابطه هستی مدرکی برای نشون دادن حقیقت نداره
متیو: خب من ت این جمعیت به کی میتونم اعتماد کنم ؟ اون واسه همچین کاری؟ هوم؟
ا/ت : یکمی ب دور و ورت نگا کن میفهمی
و از روی صندلی پاشدم تا برم ک متیو دستمو گرفت
متیو: خب .. ( بلند شد از روی صندلی) نظرت چیه ک ب ت اعتماد کنم؟
ا/ت : برگشتم سمتش* به من ؟ اعتماد؟ ت ؟
و خندیدم*
متیو: چرا میخندی ؟ حرفم خنده دار بود؟
ا/ت: ن خنده دار نبود ولی..قبوله .. فک نکنم آدم بدی باشی و ی چشمک زدم بش *
متیو: امتحانش کن
ا/ت : میکنم
متیو: باشه بیب
ا/ت: پرو نشو دیگه
متیو : نقشه همینه ک پرو شم
ا/ت : باشه ولی از فردا ... با لبخند*
دستشو ول کرد و منم رفتم بالا سمت اتاقم درو باز کردم و خودمو روی تخت پرت کردم .. خب من هم اتاقی ای ندارم پس راحتم ولی چ حس عجیبیه ... وقتی دوستش داری و مجبوری نقش بازی کنی ... البته به هر حال نباید کراش بزنمممم روشششششش
ادامه دارد....
حمایت میگی گلم؟
۱۹.۸k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.