(:Gone:) Part18
وارد شدم دیدم وای حسابی شلوغه هرکی واسه خودش یکی رو داشت میحرفید ولی مننننن یک گوشه وایستادم که یهو صداییی از بلندگوهای حیاط دانشگاه بلند شد
(علامت مدیر @ ، علامت معلم=)
@ : سلام به همه وقت همگی بخیر امروز همونطور که میدونید آزمون ورودی دارید و بدونین کوچک ترین تقلب ، سعی کنین یا بخواین تقلب کنین اخراجید پس قوانین رو زیر پا نزارید به تعداد اسم هایی که میخونم یکی یکی صف شید ، جانگ ا/ت ، ......
منو اول گفت وایییییییی دارم میمیرم
وارد کلاس شدیم کلاس قشنگی بود من نشستم جلوی معلم و بقیه هم جای خودشونو مشخص کردن بعد از 5 مین برگه هارو گذاشتن جلومون یه نگا انداختم دیدم وای قبرم کندس دقیقا همون سوالاییه که کوک گفته بود چون قبلا تمرین کردم شروع کردم به جواب دادن همه رو جواب دادم رفتم سراغ برگه بعدی که سوال آخر بود و باید به عنوان یه نقاش یا همون معمار یه چیز خلاقانه میکشیدم و شروع کردم به تمرکز در همین حین دیدم صدای معلم بلند شد
= : کیم سونا ، لی بو نا ، هان جه یونگ برن بیرون پیش مدیر به دلیل سعی تقلب کردن در امتحان .
وای خدا بیچاره ها دیدم معلم به چیزی توی برگه نوشت و داد به کسی که پشت در کلاس وایستاده بود و اون سه تارو به همراه اون فرستاد دفتر دوباره شروع کردم به تمرکز و بعد از 1 ساعت بالاخره یک چیز هنری به دست اومد خودم ذوق کردم( بچه ها چون درمورد نقاشیه 2 یا 3 ساعت بهشون وقت دادن)
بلند شدم
- : آقا من تموم کردم
= : مطمئنی !؟
- : بله
اسممو نوشتم دادم دستش اومدم بیرون زنگ زدم کوک
- : سلاممم ددی
+ : سلام بیبی گرلم امتحان چطور بود
- : خیلی آسون میای دنبالم
+ : باشه دو دقیقه دیگه اونجام
بعد از 5 مین دیدم کوک رسید سوار شدم
- : واییی امیدوارم قبول شممم(ذوق)
+ : سلام خوشگلم معلومه که قبول میشی
- : عه ببخشید سلام یادم رفت
+ : اشکالی نداره خب نظرت چیه بریم بستنی بخوریم
- :بریمممم(ذوق)
رفتیم من بستنی توت فرنگی سفارش دادم کوک هم شیرموز باهم داشتیم میخوردیم کوک بهم شیرموز داد منم بستنی تموم که شد راه افتادیم سمت خونه تا رسیدیم من سریع رفتم تو خونه خودمو انداختم رو تخت
+ :نمیخوای لباساتو دربیاری؟
- : حوصله ندارم خستم میشه تو برام دربیاری
+ : .....................
(علامت مدیر @ ، علامت معلم=)
@ : سلام به همه وقت همگی بخیر امروز همونطور که میدونید آزمون ورودی دارید و بدونین کوچک ترین تقلب ، سعی کنین یا بخواین تقلب کنین اخراجید پس قوانین رو زیر پا نزارید به تعداد اسم هایی که میخونم یکی یکی صف شید ، جانگ ا/ت ، ......
منو اول گفت وایییییییی دارم میمیرم
وارد کلاس شدیم کلاس قشنگی بود من نشستم جلوی معلم و بقیه هم جای خودشونو مشخص کردن بعد از 5 مین برگه هارو گذاشتن جلومون یه نگا انداختم دیدم وای قبرم کندس دقیقا همون سوالاییه که کوک گفته بود چون قبلا تمرین کردم شروع کردم به جواب دادن همه رو جواب دادم رفتم سراغ برگه بعدی که سوال آخر بود و باید به عنوان یه نقاش یا همون معمار یه چیز خلاقانه میکشیدم و شروع کردم به تمرکز در همین حین دیدم صدای معلم بلند شد
= : کیم سونا ، لی بو نا ، هان جه یونگ برن بیرون پیش مدیر به دلیل سعی تقلب کردن در امتحان .
وای خدا بیچاره ها دیدم معلم به چیزی توی برگه نوشت و داد به کسی که پشت در کلاس وایستاده بود و اون سه تارو به همراه اون فرستاد دفتر دوباره شروع کردم به تمرکز و بعد از 1 ساعت بالاخره یک چیز هنری به دست اومد خودم ذوق کردم( بچه ها چون درمورد نقاشیه 2 یا 3 ساعت بهشون وقت دادن)
بلند شدم
- : آقا من تموم کردم
= : مطمئنی !؟
- : بله
اسممو نوشتم دادم دستش اومدم بیرون زنگ زدم کوک
- : سلاممم ددی
+ : سلام بیبی گرلم امتحان چطور بود
- : خیلی آسون میای دنبالم
+ : باشه دو دقیقه دیگه اونجام
بعد از 5 مین دیدم کوک رسید سوار شدم
- : واییی امیدوارم قبول شممم(ذوق)
+ : سلام خوشگلم معلومه که قبول میشی
- : عه ببخشید سلام یادم رفت
+ : اشکالی نداره خب نظرت چیه بریم بستنی بخوریم
- :بریمممم(ذوق)
رفتیم من بستنی توت فرنگی سفارش دادم کوک هم شیرموز باهم داشتیم میخوردیم کوک بهم شیرموز داد منم بستنی تموم که شد راه افتادیم سمت خونه تا رسیدیم من سریع رفتم تو خونه خودمو انداختم رو تخت
+ :نمیخوای لباساتو دربیاری؟
- : حوصله ندارم خستم میشه تو برام دربیاری
+ : .....................
۸.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.