پارت ۳۰
از زبان خدمتکاره:
که من بردم اره دختره هرزه حالتو میگیرم صب کن رفتم تو آشپزخونه خدمتکار داشت براش غذا گرم میکرد
-اع خانم گرسنه این
_هوم
-الان خودم براتون غذا گرم میکنم
_زود باش گرسنمه
-چشم
بعد رفتم و براش غذا گرم کردم جوری که حواسش نبود سم رو ریختم تو غذاش تا بخوره....
-بفرمایید خانم(غذا رو گذاشت جلوش)
_ممنون برو
بعد خدمتکارا همه رفتن بیرون و منم غذامو خوردم ولی ...ولی انگار طعمش فرق داشت بیخیال تا اخرشو خوردم چون گشنم بود و بعد بلند شدم و رفتم بالا رفتم یه دوش گرفتم و بعد اومدم بیرون یه لباس مشکی که از بالا هیچ بندی نداشت و دستام تا یکم از خط سینم لخت بود پوشیدم و با یه شلوارک کارگو موهامو خشک کردم و رو تخت دراز کشیدم احساس کردم سرم درد میکنه واییی من چم شده فهمیدم دست پاهام داره یخ میزنه و مور مور میشه خواستم بلند بشم ولی نتونستم آه من چم شده یهو بعد چند دقیقه بد تر شدم عرق کرده بودم و سردم بود پتو رو تا رو سرم کشیدم بدنم خیلی گرم بود ولی سردم بود مث بید میلرزیدم گوشی رو به زور از رو میز کنار تخت برداشتم و با دستای لرزونم سعی کردم شماره جونکوک رو بگیرم و اینکارو هم کردم بعد چند بوق جواب داد
_ا...الو
+الو جانم بیبی
_ج...جونکوک زود باش بیا خونه حالم بده(لکنت و بی حال)
+بیبی؟! چی شده چرا صدات اینجوریه
_زود باش بیا حالم خوب نیس
بعد گوشی از دستم سر خورد و افتاد دیدم در اتاق باز شد و همون خدمتکاره که برام غذا گرم کرد بود
_ک...کمکم کن حالم خوب نیس
-اخییی حالت بده با زندگیت خدافظی کن تا ارباب برسه تو میمیری(نیشخند)
_د..دختره هرزه عوضی پس کار تو بود
-خفه شو تا همینجا این یه چند دقیقه دیگه ای عمر داری رو ازت نگرفتم هرزه تویی عوضی
بعد رفتن بیرون از اتاق .....
که من بردم اره دختره هرزه حالتو میگیرم صب کن رفتم تو آشپزخونه خدمتکار داشت براش غذا گرم میکرد
-اع خانم گرسنه این
_هوم
-الان خودم براتون غذا گرم میکنم
_زود باش گرسنمه
-چشم
بعد رفتم و براش غذا گرم کردم جوری که حواسش نبود سم رو ریختم تو غذاش تا بخوره....
-بفرمایید خانم(غذا رو گذاشت جلوش)
_ممنون برو
بعد خدمتکارا همه رفتن بیرون و منم غذامو خوردم ولی ...ولی انگار طعمش فرق داشت بیخیال تا اخرشو خوردم چون گشنم بود و بعد بلند شدم و رفتم بالا رفتم یه دوش گرفتم و بعد اومدم بیرون یه لباس مشکی که از بالا هیچ بندی نداشت و دستام تا یکم از خط سینم لخت بود پوشیدم و با یه شلوارک کارگو موهامو خشک کردم و رو تخت دراز کشیدم احساس کردم سرم درد میکنه واییی من چم شده فهمیدم دست پاهام داره یخ میزنه و مور مور میشه خواستم بلند بشم ولی نتونستم آه من چم شده یهو بعد چند دقیقه بد تر شدم عرق کرده بودم و سردم بود پتو رو تا رو سرم کشیدم بدنم خیلی گرم بود ولی سردم بود مث بید میلرزیدم گوشی رو به زور از رو میز کنار تخت برداشتم و با دستای لرزونم سعی کردم شماره جونکوک رو بگیرم و اینکارو هم کردم بعد چند بوق جواب داد
_ا...الو
+الو جانم بیبی
_ج...جونکوک زود باش بیا خونه حالم بده(لکنت و بی حال)
+بیبی؟! چی شده چرا صدات اینجوریه
_زود باش بیا حالم خوب نیس
بعد گوشی از دستم سر خورد و افتاد دیدم در اتاق باز شد و همون خدمتکاره که برام غذا گرم کرد بود
_ک...کمکم کن حالم خوب نیس
-اخییی حالت بده با زندگیت خدافظی کن تا ارباب برسه تو میمیری(نیشخند)
_د..دختره هرزه عوضی پس کار تو بود
-خفه شو تا همینجا این یه چند دقیقه دیگه ای عمر داری رو ازت نگرفتم هرزه تویی عوضی
بعد رفتن بیرون از اتاق .....
۱۶.۷k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.