اولین سفر تنهایی 🧡🍂p ۱۴
[بعد از صبحانه ]
کوک:بانی کوچولو برو حاضر شو بریم
لیا:باشه بزار یکم بغل بانی کوچولوم بمونم
کوک:(خنده)
لیا:چی میگم خب چرا میخندی
کوک:اخه خیلی کیوتی
لیا:کوکی یه سوال
کوک:بپرس
لیا:منو دوست داری
کوک:نه
لیا:چرا(ناراحت)
کوک:اخه عاشقتم
لیا:بیشول(کیوت)
کوک:(خنده)
[پرش به خانه ی سومی و جیمین]
سومی:موچی
جیمین:جانم
سومی:میگم بریم حاضر شیم
جیمین:بریم
سومی:موچی
جیمین:بله
سومی:بیا نزدیک
جیمین اومد نزدیک و سومی پرید بغلش
جیمین:وای یا خدا داشتم میوفتادم
سومی:منو از پله ها ببر بالا حال ندارم
جیمین:از دست تو کیوتی
سومی:دوست دالم(کیوت)
جیمین:من ندارم
سومی:چلا (ناراحت و کیوت)
جیمین:اخه من عاشقتم
سومی:منم
جیمین:باشه حالا بریم حاضر شیم دیر میشه ها کیوت
سومی:میخوام بغل موچیم بمونم
جیمین:کیوت دیر میشه
سومی:باشه حالا دیر نمیشه لیا و کوک هنوز اماده نشدن
جیمین:اماده شدن بریم ماهم اماده بشیم
سومی:نشدن
جیمین:شدن
سومی:اصلا بزار زنگ بزنم
جیمین:شرت میبندم که هنوز اماده نشدن
سومی:میبینیم
لیا:جانم خنگ خدا
سومی:لیا تو و کوک اماده شدید
لیا:نه چطور
سومی: هیچی بای
لیا:بای
جیمین:اره
سومی:نهههه یسسس
جیمین:باختم
سومی:اره
جیمین:ای وای
سومی:ولی من میخوام بهت بگم که اماده شدن و تو برنده باشی ناراحت نشی
جیمین سومی رو بغل میکنه و میبوستش
جیمین:من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون عشق زندگیم برده و اگر تو ببری انگار منم بردم
سومی:(خنده)
جیمین:خب حالا بیا بریم حاضر شیم
سومی:اوکی موچی کوچولو
جیمین :(خنده ی کیوت)
{بچه ها ادمین تون اصلا حسودی نمیکنه 😳😓 ادمین:بخدا دارم حسودی میکنم اخه من بایسم جیمین هست من دلم برای خنده های کیوتش میره)
جیمین و سومی حاضر شدن
لیا:جانم
سومی:لوکیشن رو بفرست
لیا:باشه
سومی:افرین
لیا:راستی سومی من تیپ سفید زدم
سومی:من ابی زدم
لیا:وای شبیه اسمون من ابر و تو اسمونم
سومی:اوویییی باشه بای میبینمت
لیا:باشه بای
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع ❌
اسلاید دوم لباس لیا ʕ´•ᴥ•`ʔ
اسلاید سوم لباس سومی=^._.^= ∫
کوک:بانی کوچولو برو حاضر شو بریم
لیا:باشه بزار یکم بغل بانی کوچولوم بمونم
کوک:(خنده)
لیا:چی میگم خب چرا میخندی
کوک:اخه خیلی کیوتی
لیا:کوکی یه سوال
کوک:بپرس
لیا:منو دوست داری
کوک:نه
لیا:چرا(ناراحت)
کوک:اخه عاشقتم
لیا:بیشول(کیوت)
کوک:(خنده)
[پرش به خانه ی سومی و جیمین]
سومی:موچی
جیمین:جانم
سومی:میگم بریم حاضر شیم
جیمین:بریم
سومی:موچی
جیمین:بله
سومی:بیا نزدیک
جیمین اومد نزدیک و سومی پرید بغلش
جیمین:وای یا خدا داشتم میوفتادم
سومی:منو از پله ها ببر بالا حال ندارم
جیمین:از دست تو کیوتی
سومی:دوست دالم(کیوت)
جیمین:من ندارم
سومی:چلا (ناراحت و کیوت)
جیمین:اخه من عاشقتم
سومی:منم
جیمین:باشه حالا بریم حاضر شیم دیر میشه ها کیوت
سومی:میخوام بغل موچیم بمونم
جیمین:کیوت دیر میشه
سومی:باشه حالا دیر نمیشه لیا و کوک هنوز اماده نشدن
جیمین:اماده شدن بریم ماهم اماده بشیم
سومی:نشدن
جیمین:شدن
سومی:اصلا بزار زنگ بزنم
جیمین:شرت میبندم که هنوز اماده نشدن
سومی:میبینیم
لیا:جانم خنگ خدا
سومی:لیا تو و کوک اماده شدید
لیا:نه چطور
سومی: هیچی بای
لیا:بای
جیمین:اره
سومی:نهههه یسسس
جیمین:باختم
سومی:اره
جیمین:ای وای
سومی:ولی من میخوام بهت بگم که اماده شدن و تو برنده باشی ناراحت نشی
جیمین سومی رو بغل میکنه و میبوستش
جیمین:من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون عشق زندگیم برده و اگر تو ببری انگار منم بردم
سومی:(خنده)
جیمین:خب حالا بیا بریم حاضر شیم
سومی:اوکی موچی کوچولو
جیمین :(خنده ی کیوت)
{بچه ها ادمین تون اصلا حسودی نمیکنه 😳😓 ادمین:بخدا دارم حسودی میکنم اخه من بایسم جیمین هست من دلم برای خنده های کیوتش میره)
جیمین و سومی حاضر شدن
لیا:جانم
سومی:لوکیشن رو بفرست
لیا:باشه
سومی:افرین
لیا:راستی سومی من تیپ سفید زدم
سومی:من ابی زدم
لیا:وای شبیه اسمون من ابر و تو اسمونم
سومی:اوویییی باشه بای میبینمت
لیا:باشه بای
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع ❌
اسلاید دوم لباس لیا ʕ´•ᴥ•`ʔ
اسلاید سوم لباس سومی=^._.^= ∫
۷.۲k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.