وانشانت مافیا جیمین( پارت ۱۵)
کوک: هه شو شوگا نگاه کن هق هق خو.. خودشه رفتم سمت تختش نگاه به صورتش کردم زخمی بود از خوشحالی هم داشتم گریه میکردم هم می خندیدم.
شوگا: هه بسه دیگه زنگ بزن به رام از استرس مردن
نمیخواد تو. گریتو بکن خودم زنگ میزنم... الو جیمین زندس فقط حالش خوب نیست
رام: خیلی نگران بودیم چند مین بعد دیدم گوشیم زنگ خورد الو... خب چیکار کردین... چییی واقعا باورم نمیشه باشه الان میایم
جیهوپ: چیشده؟
رام: جی.. جیمین زندس فقط حالش زیاد خوب نیست
جین: وای خدای من باورم نمیشه هق هق
جیهوپ: م.. من میرم به ت/ا بگم
خیلی خوشحال بودم رفتم سمت اتاق در زدم. رفتم تو
جیهوپ: عاا.. ت/ا یه چیزی میخواستم بگم
ت/ا چی چی میخوای. بگی؟
جیهوپ: خب.. چه. جوری. بگم جی... جیمین
ت/ا: جیمین چی؟
جیهوپ جیمین زندس الانم توی بیمارستانه فقط یکمی حالش خوب نیست
ت/ا: چیییی واقعا هق هق باورم نمیشه هق هق
بقلش کردم
جیهوپ هی دیگه بسه لباستو. عوض کن بریم بیمارستان
ت/ا: عاا باشه باشه
خیلی خیلی خوشحال بودم. سریع لباسموعوض کردم رفتم. پایین.
همه سوار ماشین شدیم رفتیم سمت بیمارستان
رام: ببخشید میشه بگید مریض شماره 230کجاعه سرمو برگردوندم کوک، شوگا رو. دیدم دویدیم سمتش
ت/ا: جیمین حالش خوبه؟
کوک: نگران نباش دکتر گفته تا چند روز اینده بهوش میاد
ت/ا: میشه ببینمش
کوک: نه نمیشه اجازه نمیدن مارو هم. به خاطره شناسایی گذاشتن بریم تو
تاشب اونجا بودیم پرستار رفت تو تا جیمین معاینه کنه وقتی. اومد بیرون
ت/ا: ببخشید میشه بگید حالش چطوره؟
پرستار: هنوذ همون جورین
ت/ا: میشه ببینمش لطفا
پرستار: باشه فقط پنج دقیقه
ت/ا: عاا خیلی ممنون تعظیم کوچیکی. کردم رفتم سمت اتاق درشو. باز کردم رفتم تو وقتی صورت جیمین دوباره دیدم اشکم دراومد رفتم سمتش
جیمین شی خیلی نامردی هق. میخواستی منو تنها بزاری هق هق میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود.
حالا باید. زودتر خوبشی تا لبخند خوشگلتو ببینم
پرستار: خانم پارک لطفا بیاید بیرون
ت/ا: عاا باشه باشه... جیمین شی مراقب خودت باش پیشونیشو بوسیدم اومدم. بیرون
وقتی دیدمش یه ارامش خیلی خوبی پیداکردم یه حسی بهم میگفت که قراره خیلی زود چشماشو. باز کنه
شب قرار شد منو کوک بمونیم بقیه اعضارو فرستادیم. خونه
روی صندلی نشسته بودیم چند مین. بعد چشمام سنگین شد چند مین بعد
باصدای یه نفر چشمامو باز کردم
کوک: ت/ا بیدارشو برو خونه استراحت کن منو بقیه اعضا هستیم... راستی این قهوه رو برای تو گرفتم
ت/ا: عاا.. باشه.. ممنون
قهوه رو خوردم رفتم جیهوپ منو رسوند رفتم تو خونه بدون اینکه لباسمو عوض کنم رو تخت خوابیدم چند مین بعد چشمامو باز کردم دیدم ساعت یک سریع یه دوش گرفتم لباسمو پوشیدم سره راه یه غذای اماده گرفتم خوردم رسیدم بیمارستان رفتم پیش اعضا سلام بچه ها
شوگا: هه بسه دیگه زنگ بزن به رام از استرس مردن
نمیخواد تو. گریتو بکن خودم زنگ میزنم... الو جیمین زندس فقط حالش خوب نیست
رام: خیلی نگران بودیم چند مین بعد دیدم گوشیم زنگ خورد الو... خب چیکار کردین... چییی واقعا باورم نمیشه باشه الان میایم
جیهوپ: چیشده؟
رام: جی.. جیمین زندس فقط حالش زیاد خوب نیست
جین: وای خدای من باورم نمیشه هق هق
جیهوپ: م.. من میرم به ت/ا بگم
خیلی خوشحال بودم رفتم سمت اتاق در زدم. رفتم تو
جیهوپ: عاا.. ت/ا یه چیزی میخواستم بگم
ت/ا چی چی میخوای. بگی؟
جیهوپ: خب.. چه. جوری. بگم جی... جیمین
ت/ا: جیمین چی؟
جیهوپ جیمین زندس الانم توی بیمارستانه فقط یکمی حالش خوب نیست
ت/ا: چیییی واقعا هق هق باورم نمیشه هق هق
بقلش کردم
جیهوپ هی دیگه بسه لباستو. عوض کن بریم بیمارستان
ت/ا: عاا باشه باشه
خیلی خیلی خوشحال بودم. سریع لباسموعوض کردم رفتم. پایین.
همه سوار ماشین شدیم رفتیم سمت بیمارستان
رام: ببخشید میشه بگید مریض شماره 230کجاعه سرمو برگردوندم کوک، شوگا رو. دیدم دویدیم سمتش
ت/ا: جیمین حالش خوبه؟
کوک: نگران نباش دکتر گفته تا چند روز اینده بهوش میاد
ت/ا: میشه ببینمش
کوک: نه نمیشه اجازه نمیدن مارو هم. به خاطره شناسایی گذاشتن بریم تو
تاشب اونجا بودیم پرستار رفت تو تا جیمین معاینه کنه وقتی. اومد بیرون
ت/ا: ببخشید میشه بگید حالش چطوره؟
پرستار: هنوذ همون جورین
ت/ا: میشه ببینمش لطفا
پرستار: باشه فقط پنج دقیقه
ت/ا: عاا خیلی ممنون تعظیم کوچیکی. کردم رفتم سمت اتاق درشو. باز کردم رفتم تو وقتی صورت جیمین دوباره دیدم اشکم دراومد رفتم سمتش
جیمین شی خیلی نامردی هق. میخواستی منو تنها بزاری هق هق میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود.
حالا باید. زودتر خوبشی تا لبخند خوشگلتو ببینم
پرستار: خانم پارک لطفا بیاید بیرون
ت/ا: عاا باشه باشه... جیمین شی مراقب خودت باش پیشونیشو بوسیدم اومدم. بیرون
وقتی دیدمش یه ارامش خیلی خوبی پیداکردم یه حسی بهم میگفت که قراره خیلی زود چشماشو. باز کنه
شب قرار شد منو کوک بمونیم بقیه اعضارو فرستادیم. خونه
روی صندلی نشسته بودیم چند مین. بعد چشمام سنگین شد چند مین بعد
باصدای یه نفر چشمامو باز کردم
کوک: ت/ا بیدارشو برو خونه استراحت کن منو بقیه اعضا هستیم... راستی این قهوه رو برای تو گرفتم
ت/ا: عاا.. باشه.. ممنون
قهوه رو خوردم رفتم جیهوپ منو رسوند رفتم تو خونه بدون اینکه لباسمو عوض کنم رو تخت خوابیدم چند مین بعد چشمامو باز کردم دیدم ساعت یک سریع یه دوش گرفتم لباسمو پوشیدم سره راه یه غذای اماده گرفتم خوردم رسیدم بیمارستان رفتم پیش اعضا سلام بچه ها
۱۳۹.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.