فیک جیمین ( کیوت و خشن )پارت ۱۵
از زبان سویونگ
حالم خوب شد یکم که نفس کشیدم
جیمین خیلی ترسیده بود
گفت : چیزی میخوای برات بیارم گفتم : نه ممنون
جیمین رفت بیرون منم که همونطوری روی تخت بودم لیا و مینا اومدن تو
همین که اومدن تو گفتم : گمشین بیرونننننن نمیخوام روی نحستون ببینم لیا گفت : سویونگ توروخدا آروم باش غلط کردیم از روی تخت بلند شدم گفتم : تا نکشتمتون بیرونننن
سریع رفتن بیرون
( ۶ ساعت بعد )
از زبان جیمین ۶ ساعت تقریباً که خبری از سویونگ نیست نکنه حالش بد شده رفتم یه سری بهش بزنم خوابیده بود
از اتاق اومدم بیرون رفتم نشستم با تهیونگ
گفتم : تهیونگ به نظرت منم میتونم عاشق بشم گفت: چرا که نه همه میتونن ببینم نکنه عاشقه سویونگ شدی بلند شدم و گفتم : چرند نگو بابا میرم بیرون حواست به سویونگ باشه
از زبان سویونگ
از خواب که بیدار شدم تقریباً شب بود رفتم بیرون از اتاق تهیونگ رو دیدم گفت : عاا سویونگ بیدار شدی گفتم : آه آره ، راستی تهیونگ یه چیزی میخوام ازت بخوام ولی باید گل بدی به جیمین نگی گفت : بستگی داره چی باشه گفتم : یعنی چی رِشوه میخوای گفت : نه حالا چی میخوای
گفتم : آ...آبجوی الکلی گفت : جانمممممم گفتم : میخوام امتحان کنم
گفت : باشه ولی کم بخوری گفتم : اوکی
رفتیم کناره ساحل میز و صندلی گذاشته بودن تهیونگ کلی آبجو سفارش داد
حالم خوب شد یکم که نفس کشیدم
جیمین خیلی ترسیده بود
گفت : چیزی میخوای برات بیارم گفتم : نه ممنون
جیمین رفت بیرون منم که همونطوری روی تخت بودم لیا و مینا اومدن تو
همین که اومدن تو گفتم : گمشین بیرونننننن نمیخوام روی نحستون ببینم لیا گفت : سویونگ توروخدا آروم باش غلط کردیم از روی تخت بلند شدم گفتم : تا نکشتمتون بیرونننن
سریع رفتن بیرون
( ۶ ساعت بعد )
از زبان جیمین ۶ ساعت تقریباً که خبری از سویونگ نیست نکنه حالش بد شده رفتم یه سری بهش بزنم خوابیده بود
از اتاق اومدم بیرون رفتم نشستم با تهیونگ
گفتم : تهیونگ به نظرت منم میتونم عاشق بشم گفت: چرا که نه همه میتونن ببینم نکنه عاشقه سویونگ شدی بلند شدم و گفتم : چرند نگو بابا میرم بیرون حواست به سویونگ باشه
از زبان سویونگ
از خواب که بیدار شدم تقریباً شب بود رفتم بیرون از اتاق تهیونگ رو دیدم گفت : عاا سویونگ بیدار شدی گفتم : آه آره ، راستی تهیونگ یه چیزی میخوام ازت بخوام ولی باید گل بدی به جیمین نگی گفت : بستگی داره چی باشه گفتم : یعنی چی رِشوه میخوای گفت : نه حالا چی میخوای
گفتم : آ...آبجوی الکلی گفت : جانمممممم گفتم : میخوام امتحان کنم
گفت : باشه ولی کم بخوری گفتم : اوکی
رفتیم کناره ساحل میز و صندلی گذاشته بودن تهیونگ کلی آبجو سفارش داد
۱۲۳.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.