بازی عشق شیطان پارت ۵۲
☆P. . . 52☆
ادامه ویو جونگ هی:
مارو به زندان های دیگه ای بردن که مختص خلافکارا و مافیاهای خیلی معروف و حرفه ای بود. حتی اتاق های ملاقات هم با بقیه زندان ها فرق داشتن.
(سونگ هون یه خلافکار خیلی معروفه که باند خودشو داره و در ادامه با ژوئن و بقیه بچه ها هم سلولی میشه. اون از خیلی وقتا پیش همیشه از سر حسادت با باند سی آی(باند جونگ هی)، ژوئن و باندش همون شیطان و باند بلک که باند بقیه بچه ها هست رقابت میکرده و سعی میکرده بهتر از اونا باشه. ژوئن و بقیه بچه ها هم اونو خیلی خوب میشناسن. سونگ هون و افراد باندش توی زندان همیشه تلاش میکنن که درگیری بین خودشون و ژوئن و بقیه بچه ها ایجاد کنن...)
فورا به زندان منتقلمون کردن... اما متوجه یه چیزی شدیم.
اوه شت، سونگ هون باهامون هم سلولیه، انگار قراره کلی درگیری توی زندان داشته باشیم...
پرش زمانی به چند روز بعد:
توی این چند روز خوشبختانه اتفاقی نیوفتاد.
(ویو یه جون:
منو کارلو و مین سو رو نتونستن بگیرن ولی هنوزم دنبالمونن.
خبرای جدیدی به دستمون رسید از جمله اینکه سونگ هون با بچه ها هم سلولی شده!...
قضیه اون اتفاقای روز مراسم اعلام همکاری و رونمایی بین مارتینو و میراکل رو برای هه این توضیح دادیم، میشه گفت ژوئن رو بخشیده بود برای همین درخواست ملاقاتش با ژوئن رو دادیم.
امروز هه این برای دیدن ژوئن میرفت اما نمیتونستیم بزاریم که تنهایی بره برای همین مین سو و کارلو باهاش رفتن و منم برای رسیدگی به وضعیت هردو شرکت مارتینو و میراکل رفتم. کارا خیلی زیاد بود
همه چیز توی اخبار ها منتشر شده بودن که مدیر عامل ها و مدیرای میراکل و مارتینو و چندتا از اعضای بخش مدیریت مارتینو ( یعنی ژوئن: شیطان) مافیا از آب در اومدن و دستگیر شدن.
حذف کردن اون اخبار ها مهم ترین و سخت ترین کار بود...
چیزی دیگه ای که مهم بود این بود که هه این اونجا چطور رفتاری داشته باشه چون بعد ملاقات قرار بود برای کمک به اعضای گروه کارای زندان با چند نفر دیگه از آشناهای زندانی ها برن.)
ادامه ویو جونگ هی:
امروز قرار بود قبل وقت ناهار هه این برای دیدن ژوئن بیاد ولی نمیدونم موضوع بینشون حل شده یا نه...
تقریبا چیزی به وقت ناهار نمونده بود که ژوئن برای ملاقات رفت،
(ویو ژوئن:
سریع رفتم برای ملاقات هه این توی اتاق بعد چند دقیقه هه این هم اومد
سریع بغلش کردم به خاطر اون بحث فکر نمیکردم که به این زودیا ببینمش...
وقت ملاقات تموم شد و همه ی زندانیا برای وقت ناهار رفتن.
اونجا هه این و چند نفر دیگه از آشناهای زندانیا برای کمک داوطلبانه بودن.
گمونم کارلو و یه جون و مین سو بهش گفته بودن که به عنوان دوست دختر شیطان باید چه جور رفتار و لحنی داشته باشه و واقعا هم خیلی خوب از پسش بر اومد...)
ادامه ویو جونگ هی:
مارو به زندان های دیگه ای بردن که مختص خلافکارا و مافیاهای خیلی معروف و حرفه ای بود. حتی اتاق های ملاقات هم با بقیه زندان ها فرق داشتن.
(سونگ هون یه خلافکار خیلی معروفه که باند خودشو داره و در ادامه با ژوئن و بقیه بچه ها هم سلولی میشه. اون از خیلی وقتا پیش همیشه از سر حسادت با باند سی آی(باند جونگ هی)، ژوئن و باندش همون شیطان و باند بلک که باند بقیه بچه ها هست رقابت میکرده و سعی میکرده بهتر از اونا باشه. ژوئن و بقیه بچه ها هم اونو خیلی خوب میشناسن. سونگ هون و افراد باندش توی زندان همیشه تلاش میکنن که درگیری بین خودشون و ژوئن و بقیه بچه ها ایجاد کنن...)
فورا به زندان منتقلمون کردن... اما متوجه یه چیزی شدیم.
اوه شت، سونگ هون باهامون هم سلولیه، انگار قراره کلی درگیری توی زندان داشته باشیم...
پرش زمانی به چند روز بعد:
توی این چند روز خوشبختانه اتفاقی نیوفتاد.
(ویو یه جون:
منو کارلو و مین سو رو نتونستن بگیرن ولی هنوزم دنبالمونن.
خبرای جدیدی به دستمون رسید از جمله اینکه سونگ هون با بچه ها هم سلولی شده!...
قضیه اون اتفاقای روز مراسم اعلام همکاری و رونمایی بین مارتینو و میراکل رو برای هه این توضیح دادیم، میشه گفت ژوئن رو بخشیده بود برای همین درخواست ملاقاتش با ژوئن رو دادیم.
امروز هه این برای دیدن ژوئن میرفت اما نمیتونستیم بزاریم که تنهایی بره برای همین مین سو و کارلو باهاش رفتن و منم برای رسیدگی به وضعیت هردو شرکت مارتینو و میراکل رفتم. کارا خیلی زیاد بود
همه چیز توی اخبار ها منتشر شده بودن که مدیر عامل ها و مدیرای میراکل و مارتینو و چندتا از اعضای بخش مدیریت مارتینو ( یعنی ژوئن: شیطان) مافیا از آب در اومدن و دستگیر شدن.
حذف کردن اون اخبار ها مهم ترین و سخت ترین کار بود...
چیزی دیگه ای که مهم بود این بود که هه این اونجا چطور رفتاری داشته باشه چون بعد ملاقات قرار بود برای کمک به اعضای گروه کارای زندان با چند نفر دیگه از آشناهای زندانی ها برن.)
ادامه ویو جونگ هی:
امروز قرار بود قبل وقت ناهار هه این برای دیدن ژوئن بیاد ولی نمیدونم موضوع بینشون حل شده یا نه...
تقریبا چیزی به وقت ناهار نمونده بود که ژوئن برای ملاقات رفت،
(ویو ژوئن:
سریع رفتم برای ملاقات هه این توی اتاق بعد چند دقیقه هه این هم اومد
سریع بغلش کردم به خاطر اون بحث فکر نمیکردم که به این زودیا ببینمش...
وقت ملاقات تموم شد و همه ی زندانیا برای وقت ناهار رفتن.
اونجا هه این و چند نفر دیگه از آشناهای زندانیا برای کمک داوطلبانه بودن.
گمونم کارلو و یه جون و مین سو بهش گفته بودن که به عنوان دوست دختر شیطان باید چه جور رفتار و لحنی داشته باشه و واقعا هم خیلی خوب از پسش بر اومد...)
۳.۴k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.