پارت ۷
پارت ۷
از زبان جیمین: بعد از اینکه لیسا رو نشوندم رو صندلی و خودم هم داشتم همینجوری با پی دی نیم حرف میزدم که چشمم خورد به لیسا داشت عرق سرد میکرد و مثل گچ شده بود دیگه کاملا معلوم بود بیهوش شده پس سریع بلندش کردم و سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان رفتیم
پرش زمانی بیمارستان:
راوی: اونا رسیدند به بیمارستان و پرستار ها هم لیسا رو بردن به یه اتاق تا استراحت کنه
بچها دلیل اینکه دارم پارت ۷ رو میزارم اینه چون پارت های ۷.۸.۹.۱۰.۱۱.۱۲ را شما بدون دلیل گزارش دادید و پیجم حذف شدن
از زبان جیمین: بعد از اینکه لیسا رو نشوندم رو صندلی و خودم هم داشتم همینجوری با پی دی نیم حرف میزدم که چشمم خورد به لیسا داشت عرق سرد میکرد و مثل گچ شده بود دیگه کاملا معلوم بود بیهوش شده پس سریع بلندش کردم و سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان رفتیم
پرش زمانی بیمارستان:
راوی: اونا رسیدند به بیمارستان و پرستار ها هم لیسا رو بردن به یه اتاق تا استراحت کنه
بچها دلیل اینکه دارم پارت ۷ رو میزارم اینه چون پارت های ۷.۸.۹.۱۰.۱۱.۱۲ را شما بدون دلیل گزارش دادید و پیجم حذف شدن
۱.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.