𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۷ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۵
_خفه شو که همینجا جرت میدم
جیمی_چیکار کردی داداشم😂🙄
ته_من کاری نکردم خودش شروع کرد
با این حرفش پوزخندی عصبی زدم
_عهههه من شروع کردم؟کی بود اومد منو بوسید بیشور هااا؟بگو دیگ کی بود؟
کوک_اوه اوه جیمین خانوما بهتره بریم
ته_اگه من تورو بوسیدم پس اونی که اومده بود داشت بدن منو دید میزد کی بود؟
_خ.خب م.من من نمیدونستم تو لختی میخواستم جوابت رو بدم اتفاقی بود
ته_اما میتونستی سریع پرده رو بدی کنار نکه زیر نگاهت منو اب کنی
_.....ا.اصن به تو چه برو گمشوو اههه
دیگ کم اوردم داد زدم و بعدش رفتم بیرون از هتل
ته ویو
از اینکه کم اورد و داد کشید خندم گرفت خدایا عصبانیتشم کیوته هعی
دستمو تو جیب شلوارم فرو کردم و با بی تفاوتی رفتم بیرون پیش پسرا دیدم داشت با چند تا دختر صحبت میکرد
کوک_ته راستشو بگو چیکار کردی اونجوری به خونت تشنه بود؟
جین_چیشده کی تشنس؟براش اب بیارم
جیمی_ا.ت😂
کوک_اونم نه اب😂بلکه به خون ته تشنس
مونی_این نشون دهنده ی اینه که تهیونگ یک غلط خیلی خیلی اضافه کرده
جین_عاااااا از اون غلطایی که نامجون میکنه و من به تونش تشنم
مونی_دقیقا😐.....صبرکن چییی؟مثال قحط بود؟
جین_حالا خفخ شو کو ببینم چه غلطی کرده اصن با غلطای تو قابل مقایسس
شوگ_😂رسما نامجون رو اسفالت کرد
مونی_رسما🤐
_باو من کاری نکردم بابا تو اتاق ما.....
جیمی_اتاق شمااا😳
کوک_هم اتاقیت ا.ت اسسسس؟
جیمی_برگام
_متاسفانه
شوگ_حالا نیست توهم خیلی ناراحتی😑🙄
_داشتم میگفتم....تو اتاق ما قسمتی که تخت اونه دور تا دور تختش پرده هست که راحت باشه ینی کلا قسمت تخت اون از نصف اتاق پرده داره....این پشت پرده بود میخواستم یک چیزی بهش بگم اولش بهش گفتم که باهاش کاری ندارم که قبول کنه بیاد اتاق
بعد میخواستم بهش چیزی بگم که گفت مگه نگفتی باهام کاری نداری منم بیخیال شدم تیشرتمو در اوردم و نشستم رو تخت و سرم پایین بود نگو این پرده رو زده کنار داشته منو دید میزده به خودم اومدم گفتم یااا چرا دارب منو دید میزنی که بعد رفت پشت پرده
من تیشرتمو پوشیدم این دیگه صدایی ازش در نشد خواستم بیام پایین گفتم بهش بگن بیاد پایین یهویی پرده رو زدم کنار که لخت فقط با سوتین و شرتکی که الان تنشه نشسته بود برگشت سمتم جییغ کشید اومد دنبالم کرد
کوک_داداشم خب یک صدایی از خودت در بیار خو من همین الانش که بعد دوسال که حتی همه جای سوجین رو دیدم هنوزم نمیزاره من لخت ببینمش نمیدونم فازش چیه وقتی هر شب....
یهو شوگا یکی زد پس کله ی کوک
شوگ_خب حالا نمیخواد وارد جزییات بشی خاک بر سر.....خب ادامش؟
_هیچی دیگ این اومد توی اون اتاق نیم وجبی دنبال من دویید که منم افتادم اونم افتاد روم
جیمی_اوه اوه اوضاع خیت شد
_خیت چجورم خیت....عاقا این لخت رو من افتاد بدنم داغ شد............
جیمی_چیکار کردی داداشم😂🙄
ته_من کاری نکردم خودش شروع کرد
با این حرفش پوزخندی عصبی زدم
_عهههه من شروع کردم؟کی بود اومد منو بوسید بیشور هااا؟بگو دیگ کی بود؟
کوک_اوه اوه جیمین خانوما بهتره بریم
ته_اگه من تورو بوسیدم پس اونی که اومده بود داشت بدن منو دید میزد کی بود؟
_خ.خب م.من من نمیدونستم تو لختی میخواستم جوابت رو بدم اتفاقی بود
ته_اما میتونستی سریع پرده رو بدی کنار نکه زیر نگاهت منو اب کنی
_.....ا.اصن به تو چه برو گمشوو اههه
دیگ کم اوردم داد زدم و بعدش رفتم بیرون از هتل
ته ویو
از اینکه کم اورد و داد کشید خندم گرفت خدایا عصبانیتشم کیوته هعی
دستمو تو جیب شلوارم فرو کردم و با بی تفاوتی رفتم بیرون پیش پسرا دیدم داشت با چند تا دختر صحبت میکرد
کوک_ته راستشو بگو چیکار کردی اونجوری به خونت تشنه بود؟
جین_چیشده کی تشنس؟براش اب بیارم
جیمی_ا.ت😂
کوک_اونم نه اب😂بلکه به خون ته تشنس
مونی_این نشون دهنده ی اینه که تهیونگ یک غلط خیلی خیلی اضافه کرده
جین_عاااااا از اون غلطایی که نامجون میکنه و من به تونش تشنم
مونی_دقیقا😐.....صبرکن چییی؟مثال قحط بود؟
جین_حالا خفخ شو کو ببینم چه غلطی کرده اصن با غلطای تو قابل مقایسس
شوگ_😂رسما نامجون رو اسفالت کرد
مونی_رسما🤐
_باو من کاری نکردم بابا تو اتاق ما.....
جیمی_اتاق شمااا😳
کوک_هم اتاقیت ا.ت اسسسس؟
جیمی_برگام
_متاسفانه
شوگ_حالا نیست توهم خیلی ناراحتی😑🙄
_داشتم میگفتم....تو اتاق ما قسمتی که تخت اونه دور تا دور تختش پرده هست که راحت باشه ینی کلا قسمت تخت اون از نصف اتاق پرده داره....این پشت پرده بود میخواستم یک چیزی بهش بگم اولش بهش گفتم که باهاش کاری ندارم که قبول کنه بیاد اتاق
بعد میخواستم بهش چیزی بگم که گفت مگه نگفتی باهام کاری نداری منم بیخیال شدم تیشرتمو در اوردم و نشستم رو تخت و سرم پایین بود نگو این پرده رو زده کنار داشته منو دید میزده به خودم اومدم گفتم یااا چرا دارب منو دید میزنی که بعد رفت پشت پرده
من تیشرتمو پوشیدم این دیگه صدایی ازش در نشد خواستم بیام پایین گفتم بهش بگن بیاد پایین یهویی پرده رو زدم کنار که لخت فقط با سوتین و شرتکی که الان تنشه نشسته بود برگشت سمتم جییغ کشید اومد دنبالم کرد
کوک_داداشم خب یک صدایی از خودت در بیار خو من همین الانش که بعد دوسال که حتی همه جای سوجین رو دیدم هنوزم نمیزاره من لخت ببینمش نمیدونم فازش چیه وقتی هر شب....
یهو شوگا یکی زد پس کله ی کوک
شوگ_خب حالا نمیخواد وارد جزییات بشی خاک بر سر.....خب ادامش؟
_هیچی دیگ این اومد توی اون اتاق نیم وجبی دنبال من دویید که منم افتادم اونم افتاد روم
جیمی_اوه اوه اوضاع خیت شد
_خیت چجورم خیت....عاقا این لخت رو من افتاد بدنم داغ شد............
۳۷.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.