فیک تهیونگ 🐻 پارت ۸
از زبان ا/ت
وسایلم رو جمع کردم
تهیونگ هنوز برنگشته بود
نمیدونم چرا هر روز داره علاقم بهش بیشتر میشه
ولی باید خودم رو کنترل کنم نباید عاشقش بشم
داشتم با خودم حرف میزدم که خوابم برد
از زبان تهیونگ
رسیدم عمارت و از خدمتکار پرسیدم ا/ت کجاست ؟
گفت داخل اتاقشه
رفتم سمت اتاقش و در رو باز کردم دیدم که خوابیده
لعنتی چقدر توی خواب خوشگله
پسر او چت شده ؟ تو همونی هستی که از هیچ دختری خوشت نمیومد الان چه بلایی سرت اومده که اینجوری به به دختر ۱۶ ساله علاقه مند شدی
۳ ساعت بعد
از زبان ا/ت
از خواب بلند شدم و رفتم پایین تهیونگ رو دیدم که روی کاناپه نشسته بود و داشت فیلم میدید
آروم رفتم و کنارش نشستم
گفت: چه عجب بیدار شدی
گفتم: مگه چقدر خواب بودم ؟
گفت: نزدیک ۴ ساعت
نمیدونم چرا مهربونه شده بود
اومدم حرف بزنم که دستش رو گذاشت روی لبم و گفت: ساکت فیلم رو ببین
داشتم فیلم رو میدیدم که یهو سرم رو به سمت خودش برگردوند و نزدیک صورتم شد
منم چشمام رو بستم
آروم بوسم کرد
منم عصبانی سرش داد زدم و گفتم: چه مرگته ؟ چی کار میکنییییی؟😡
وای لعنتی خیلی خوب بود
دوباره شروع کرد به بوسیدنم
که یهو صدای جونگ کوک اومد که گفت: تهیونگ مگه نگفتم اون بچه هست ؟ 🥴
تهیونگ سریع ازم فاصله گرفت و منم از خجالت داشتم آب میشدم
تهیونگ با عصبانیت به جونگ کوک نگاه کرد و گفت: الان وقت اومده ؟؟😡
جونگ کوک گفت: خیلی هم وقت خوبی اومدم ؛ ا/ت رو از دستت نجات دادم
من که از خجالت سرخ شده بودم
جونگ کوک فهمید و گفت: ا/ت خجالت نکش چیز خواستی نیست
اینو که گفت طور عجیبی آرامش گرفتم
خدمتکار اومد و رو به تهیونگ گفت : آقا مهمون هاتون ۲۰ دقیقه دیگه میرسن
با تعجب از تهیونگ پرسیدم : مهمون ؟ کسی رو دعوت کردی ؟
گفت : چند تا از دوستام ؛ حالا برو و یه لباس درست بپوش
رفتم و لباس پوشیدم و اومدم پایین
با تهیونک و جونگ کوک نشسته بودم که خدمتکار دوباره اومد و گفت: آقا مهمون هاتون رسیدن
تهیونگ بهم نگاه کرد و گفت: آبروریزی نکن جلوشون
دستم رو گرفت و برد سمت در و به مهمون ها خوش آمد گفتیم
مهمون ها اومدن و نشستن و به تهیونگ گفتن : چه خوش سلیقه ؛ چه خانم زیبایی
یکی از اونها گفت: تهیونگ میتونیم خودمون رو معرفی کنیم ؟
تهیونگ گفت باشه شروع کردن به معرفی کردن خودشون
نفر اول: من جیمین هستم دوست و همکار تهیونگ
نفر دوم : من شوگا هستم دوست تهیونگ
نفر سوم : منم نامجون هستم و به دختر کنارش اشاره کرد و گفت ایشون هم گرل فرند من هست
دختره خودش رو معرفی کرد : من میا هستم
نفر چهارم: من جیهوپ هستم میتونی هوپی صدام کنی
یه دختر دیگه هم بود گفت: من خواهر جیهوپ هستم جیسو
گفتم: منم ا/ت هستم از دیدن همگی خوشبختم
وای نه سوتی دادم 🤦🏻♀️
جیهوپ خندش گرفت و گفت : سوتی خوبی بود 😂
مشغول حرف زدن بودیم که خدمتکار گفت غذا حاضره
رفتیم که غذا بخوریم
داشتیم غذا میخوردیم که
...
وسایلم رو جمع کردم
تهیونگ هنوز برنگشته بود
نمیدونم چرا هر روز داره علاقم بهش بیشتر میشه
ولی باید خودم رو کنترل کنم نباید عاشقش بشم
داشتم با خودم حرف میزدم که خوابم برد
از زبان تهیونگ
رسیدم عمارت و از خدمتکار پرسیدم ا/ت کجاست ؟
گفت داخل اتاقشه
رفتم سمت اتاقش و در رو باز کردم دیدم که خوابیده
لعنتی چقدر توی خواب خوشگله
پسر او چت شده ؟ تو همونی هستی که از هیچ دختری خوشت نمیومد الان چه بلایی سرت اومده که اینجوری به به دختر ۱۶ ساله علاقه مند شدی
۳ ساعت بعد
از زبان ا/ت
از خواب بلند شدم و رفتم پایین تهیونگ رو دیدم که روی کاناپه نشسته بود و داشت فیلم میدید
آروم رفتم و کنارش نشستم
گفت: چه عجب بیدار شدی
گفتم: مگه چقدر خواب بودم ؟
گفت: نزدیک ۴ ساعت
نمیدونم چرا مهربونه شده بود
اومدم حرف بزنم که دستش رو گذاشت روی لبم و گفت: ساکت فیلم رو ببین
داشتم فیلم رو میدیدم که یهو سرم رو به سمت خودش برگردوند و نزدیک صورتم شد
منم چشمام رو بستم
آروم بوسم کرد
منم عصبانی سرش داد زدم و گفتم: چه مرگته ؟ چی کار میکنییییی؟😡
وای لعنتی خیلی خوب بود
دوباره شروع کرد به بوسیدنم
که یهو صدای جونگ کوک اومد که گفت: تهیونگ مگه نگفتم اون بچه هست ؟ 🥴
تهیونگ سریع ازم فاصله گرفت و منم از خجالت داشتم آب میشدم
تهیونگ با عصبانیت به جونگ کوک نگاه کرد و گفت: الان وقت اومده ؟؟😡
جونگ کوک گفت: خیلی هم وقت خوبی اومدم ؛ ا/ت رو از دستت نجات دادم
من که از خجالت سرخ شده بودم
جونگ کوک فهمید و گفت: ا/ت خجالت نکش چیز خواستی نیست
اینو که گفت طور عجیبی آرامش گرفتم
خدمتکار اومد و رو به تهیونگ گفت : آقا مهمون هاتون ۲۰ دقیقه دیگه میرسن
با تعجب از تهیونگ پرسیدم : مهمون ؟ کسی رو دعوت کردی ؟
گفت : چند تا از دوستام ؛ حالا برو و یه لباس درست بپوش
رفتم و لباس پوشیدم و اومدم پایین
با تهیونک و جونگ کوک نشسته بودم که خدمتکار دوباره اومد و گفت: آقا مهمون هاتون رسیدن
تهیونگ بهم نگاه کرد و گفت: آبروریزی نکن جلوشون
دستم رو گرفت و برد سمت در و به مهمون ها خوش آمد گفتیم
مهمون ها اومدن و نشستن و به تهیونگ گفتن : چه خوش سلیقه ؛ چه خانم زیبایی
یکی از اونها گفت: تهیونگ میتونیم خودمون رو معرفی کنیم ؟
تهیونگ گفت باشه شروع کردن به معرفی کردن خودشون
نفر اول: من جیمین هستم دوست و همکار تهیونگ
نفر دوم : من شوگا هستم دوست تهیونگ
نفر سوم : منم نامجون هستم و به دختر کنارش اشاره کرد و گفت ایشون هم گرل فرند من هست
دختره خودش رو معرفی کرد : من میا هستم
نفر چهارم: من جیهوپ هستم میتونی هوپی صدام کنی
یه دختر دیگه هم بود گفت: من خواهر جیهوپ هستم جیسو
گفتم: منم ا/ت هستم از دیدن همگی خوشبختم
وای نه سوتی دادم 🤦🏻♀️
جیهوپ خندش گرفت و گفت : سوتی خوبی بود 😂
مشغول حرف زدن بودیم که خدمتکار گفت غذا حاضره
رفتیم که غذا بخوریم
داشتیم غذا میخوردیم که
...
۸.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.