فیک گل رزم 🌹
part۳۵
اما وقتی درو باز کرد
فیلیکس و مامور های پلیس رو دید
=چطوری جین (با پوزخند حرصی)
☆فییلیکس.؟!!! تو اینجا چیکار میکنی چرا با پلیس امدی؟
پلیس ها جین رو محاصره کردند و اسلحشو ازش گرفتند
=خب شاید بخاطر اینه که من رئیسشونم( خنده)
☆چییی
یکی از مامور ها: رئیس نمیتونم یاقوت سرخ رو پیدا کنم
=ولش کن فقط این یارو رو با خودت بیار
در بره کشتمتون
فیلیکس بیسیم جین و گرفت و گفت: اخی جین جونتون رو گرفتم و هاهاها خندید
خنده هایی که خیلی قشنگ نبودند و حس بدی به ادم میدادند
€بچه ها جین رو گرفتند( ناراحت)
اعضا: چییییی؟؟؟؟
€نگران نباشید روبه تهیونگ حالا نوبت توعه
تهیونگ سرش را تکون داد و رفت
توی موقعیت قرار داشت تفنگش اماده بود و
وقتی مامور های پلیس از موزه بیرون امدند با تیر هایی که از طرف تهیونگ به انها میخورد روی زمین ولو می شدند
خون همه جارو گرفته بود اما فیلیکس زرنگ تر از این حرفا بود اون کلی نیرو با خودش داشت اونا بقیه اعضا رو تهدید کردند که اگه خودشونو نشون ندند جین رو میکشند
و حدس میزنین چی شد؟
تیتر همه ی خبر ها
بلک بوی به دست فیلیکس فرمانده سپاه کره دستگیر شد
ویو یوری
توی پذیرایی با شینا نشسته بودیم و درد ودل میکردیم اما با صدای اخبار به خودمون امدیم
♡یوووریییی اونا پسران( با ترس)
+فک کنم( ناراحت)
♡اونا دستگیر شدن( با ترس) داداشم دستگیرشون کرده؟..
+هوم( ناراحت)
حس خوبی نداشتم اما با اون کلمه ترس تمام وجودم رو فرا گرفت
+مجری چی گفت شینا؟..
♡گفت.... گفت..... حکمشون مرگه
+اما اما چرا
♡(با گریه) یوری اونا مافیانننننن 😭😭چرا نداره
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند شدم و به شینا گفتم خب میخوای همین جوری اونجا بشینی؟..
♡چیکار کنم اصلا چیکار میتونم بکنم
+من عمرا بزارم اونارو بکشن
&تو هیچ جا نمیری
+اما مامان
&اما نداره اونا مافیان اصلا حقشونه تو اجازه نداری بریییییی (داد)
هیچ کردومتون حق ندارید شما دخترای منین منم مادرتون پس حق دارم نزارم برید
♕اونا دخترای منم هستن و من میزارم برن
&ته جین چی داری میگی
♕ماری اون پسر
پسر خالشه تنهاعضو خانوادشه من نمیزارم بشینه اینجا و مرگشو ببینه
و فیلیکس هم برادر شیناست اونا حق دارند که برن
(اسلاید اول چهره شینا)
(اسلاید دوم چهره یوری یا همون جویون)
(اسلاید سوم یاقوت سرخ )
اما وقتی درو باز کرد
فیلیکس و مامور های پلیس رو دید
=چطوری جین (با پوزخند حرصی)
☆فییلیکس.؟!!! تو اینجا چیکار میکنی چرا با پلیس امدی؟
پلیس ها جین رو محاصره کردند و اسلحشو ازش گرفتند
=خب شاید بخاطر اینه که من رئیسشونم( خنده)
☆چییی
یکی از مامور ها: رئیس نمیتونم یاقوت سرخ رو پیدا کنم
=ولش کن فقط این یارو رو با خودت بیار
در بره کشتمتون
فیلیکس بیسیم جین و گرفت و گفت: اخی جین جونتون رو گرفتم و هاهاها خندید
خنده هایی که خیلی قشنگ نبودند و حس بدی به ادم میدادند
€بچه ها جین رو گرفتند( ناراحت)
اعضا: چییییی؟؟؟؟
€نگران نباشید روبه تهیونگ حالا نوبت توعه
تهیونگ سرش را تکون داد و رفت
توی موقعیت قرار داشت تفنگش اماده بود و
وقتی مامور های پلیس از موزه بیرون امدند با تیر هایی که از طرف تهیونگ به انها میخورد روی زمین ولو می شدند
خون همه جارو گرفته بود اما فیلیکس زرنگ تر از این حرفا بود اون کلی نیرو با خودش داشت اونا بقیه اعضا رو تهدید کردند که اگه خودشونو نشون ندند جین رو میکشند
و حدس میزنین چی شد؟
تیتر همه ی خبر ها
بلک بوی به دست فیلیکس فرمانده سپاه کره دستگیر شد
ویو یوری
توی پذیرایی با شینا نشسته بودیم و درد ودل میکردیم اما با صدای اخبار به خودمون امدیم
♡یوووریییی اونا پسران( با ترس)
+فک کنم( ناراحت)
♡اونا دستگیر شدن( با ترس) داداشم دستگیرشون کرده؟..
+هوم( ناراحت)
حس خوبی نداشتم اما با اون کلمه ترس تمام وجودم رو فرا گرفت
+مجری چی گفت شینا؟..
♡گفت.... گفت..... حکمشون مرگه
+اما اما چرا
♡(با گریه) یوری اونا مافیانننننن 😭😭چرا نداره
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند شدم و به شینا گفتم خب میخوای همین جوری اونجا بشینی؟..
♡چیکار کنم اصلا چیکار میتونم بکنم
+من عمرا بزارم اونارو بکشن
&تو هیچ جا نمیری
+اما مامان
&اما نداره اونا مافیان اصلا حقشونه تو اجازه نداری بریییییی (داد)
هیچ کردومتون حق ندارید شما دخترای منین منم مادرتون پس حق دارم نزارم برید
♕اونا دخترای منم هستن و من میزارم برن
&ته جین چی داری میگی
♕ماری اون پسر
پسر خالشه تنهاعضو خانوادشه من نمیزارم بشینه اینجا و مرگشو ببینه
و فیلیکس هم برادر شیناست اونا حق دارند که برن
(اسلاید اول چهره شینا)
(اسلاید دوم چهره یوری یا همون جویون)
(اسلاید سوم یاقوت سرخ )
۴.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.