𝓗𝓪𝓹𝓹𝔂 𝓑𝓲𝓻𝓽𝓱𝓭𝓪𝔂 : ۱۴
𝓗𝓪𝓹𝓹𝔂 𝓑𝓲𝓻𝓽𝓱𝓭𝓪𝔂 : ۱۴
بیرون ایستادن خواستم برم به یونگی برم که کوک دستمو گرفت
کوک: میشه حرف بزنیم؟
ا/ت: من؟ باشه حتما بگو چی شده
کوک: خوب چیزه یونگی
ا/ت: یونگی؟
کوک: اره چیزه
نامی: ا/ت یونگی باید برگرد پیش خانوادش اینجوری به نهفشه
ا/ت:.....
کوک: ا/ت تو تنها کسی هستی که میتونه قانعش کنه
ا/ت:... من.. اخه...
نامجون: ا/ت یونگی باید برگرده وگرنه
یونگی: وگرنه چی؟
کوک و نامجون ساکت بودن
ا/ت: یونگی؟
یونگی: وگرنه چی؟چرا به خودم نمیگین(با داد)
نامجون: بس کن تو خانواده داری باید برگردی پششون وگرنه جیمین... جیمین
یونگی:جیمین چی
جین: جیمین خودشو تو اتاق زندانی کرد الان یک هفتست چیزی نمیخوره
یونگی: من ربطی نداره
هوپی: یونگی بس کن جیمینم نمیخواست مادرش با پدرت ازدواج کنه به خاطر همچین چیزی مینتونو خراب نکنین ، شما بهترین دوستای هم بودین همه رو فراموش کردی یا
یونگی: بسه من بر نمیگردم تو اون خونه
نامجون: یونگی
یونگی: بسه (با داد)
ساکت بودم میترسیدم حرفی بزنم که متوجه نگاه سنگین کوک شدم نگاهی بهش کردم انگران نگران بود و از من کمک میخواست اما من باید چیکار میکردم اوووؤففففف
ا/ت: یونگی؟
یونگی نگاهی بهم کرد و منتظر بود نتنها یونگی همه منتظر من بودن
ا/ت: بیا بریم خونه
نامجون، جین، کوکی: 😐🔪
بیرون ایستادن خواستم برم به یونگی برم که کوک دستمو گرفت
کوک: میشه حرف بزنیم؟
ا/ت: من؟ باشه حتما بگو چی شده
کوک: خوب چیزه یونگی
ا/ت: یونگی؟
کوک: اره چیزه
نامی: ا/ت یونگی باید برگرد پیش خانوادش اینجوری به نهفشه
ا/ت:.....
کوک: ا/ت تو تنها کسی هستی که میتونه قانعش کنه
ا/ت:... من.. اخه...
نامجون: ا/ت یونگی باید برگرده وگرنه
یونگی: وگرنه چی؟
کوک و نامجون ساکت بودن
ا/ت: یونگی؟
یونگی: وگرنه چی؟چرا به خودم نمیگین(با داد)
نامجون: بس کن تو خانواده داری باید برگردی پششون وگرنه جیمین... جیمین
یونگی:جیمین چی
جین: جیمین خودشو تو اتاق زندانی کرد الان یک هفتست چیزی نمیخوره
یونگی: من ربطی نداره
هوپی: یونگی بس کن جیمینم نمیخواست مادرش با پدرت ازدواج کنه به خاطر همچین چیزی مینتونو خراب نکنین ، شما بهترین دوستای هم بودین همه رو فراموش کردی یا
یونگی: بسه من بر نمیگردم تو اون خونه
نامجون: یونگی
یونگی: بسه (با داد)
ساکت بودم میترسیدم حرفی بزنم که متوجه نگاه سنگین کوک شدم نگاهی بهش کردم انگران نگران بود و از من کمک میخواست اما من باید چیکار میکردم اوووؤففففف
ا/ت: یونگی؟
یونگی نگاهی بهم کرد و منتظر بود نتنها یونگی همه منتظر من بودن
ا/ت: بیا بریم خونه
نامجون، جین، کوکی: 😐🔪
۶۰.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.